فوق ماراتن

من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی

من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی

پونه‌ها آزادند : در باب همبستگی آزادی فرد و جامعه‌

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۴:۴۵ ق.ظ
 آزادی ذهن، در گرو بخشیدن آزادی به دیگران است. 

روزی که کانال تلگرامی را راه‌اندازی کردم به خودم گفتم حق نداری نگاه کنی چه کسی می‌آید و چه کسی می‌رود. در واقع من مدت زیادی قبل از آن مشترک کانال‌های دیگر بوده‌ام. خیلی وقت‌ها پیش آمده بود که به دلایل شخصی، مثل اینکه سرم شلوغ بوده، از کانالی بیرون آمده‌ام. همچنین یک سری کانال‌ها بودند که عمومی بودند و من ترجیح می‌دادم به جای اینکه عضو کانال شوم، آدرس آن را بنویسم و هر وقت "من تصمیم می‌گیرم" به آن‌ها سر بزنم، نه هر وقت که "آنها مرا صدا می‌زنند." و این فقط به سادگی یکی از روش‌های مدیریت فضای مجازی برای من است. پدرکشتگی‌ای با هیچکس در این دنیا ندارم. پس درک می‌کنم وقتی بقیه هم کانال را ترک می‌کنند معنی‌اش این نیست که قصد و غرضی دارند( البته نه اینکه اگر قصد و غرضی داشته باشند قضیه فرقی کند) 

نکته دوم اینکه وقتی کسی از کانال‌دارها می‌گوید "معلومه این متنمو دوست نداشتید لفت دادید"، "کانالمو خصوصی میکنم چون بعضیا سرک میکشن!"، یا "به درک که رفتین" و ... من واقعاً احساس بدی پیدا می‌کنم. درست است که ما در کانال خودمان متکلم وحده هستیم، ولی انا الحق که نیستیم. (و البته نه اینکه اگر انا الحق باشیم قضیه فرقی کند) 

این دو نکته باعث شده که تصمیم بگیرم به قسمت recent actions نگاه نکنم. همچنین یک دریافت تازه‌ به من داده که در سایر حیطه‌های زندگی‌ هم به کمکم آمده است، و آن "مسئلۀ آزادی" است. آیا ما حق خودمان می‌دانیم که در جایی حضور پیدا کنیم یا نه؟ حق خودمان می‌دانیم که پاسخ کسی را بدهیم یا ندهیم یا چه زمانی پاسخ بدهیم یا نه؟ چه حدی از آزادی را حق خودمان می‌دانیم؟ و آیا به همان اندازه برای سایر انسان‌های جامعه هم آزادی قائلیم؟ 

واقعیت این است که فرقی نمی‌کند جواب شما به سوال آخر چه باشد. فرقی ندارد ما چه حدی از آزادی برای دیگران قائل باشیم، آن‌ها در حقیقت این سطح از آزادی را دارند. اما اگر ما فرض می‌کنیم که دیگران این سطح از آزادی را ندارند، در حقیقت داریم آزادی را از ذهن خودمان سلب می‌کنیم. چون مدام با این فکر که دیگران چه کرده‌اند درگیر خواهیم بود. 

بعضی‌ها برای خلاصی از فکر کردن در مورد دیگران، از این در وارد می‌شوند که "بقیه مهم نیستند و اهمیتی به دیگران نخواهم داد.". کتاب‌های خودیاری‌ای که بر محور "توجه به خود و اولویت دادن به خود" می چرخند نیز شاید در این مدل تفکر نقش داشته‌اند. یک نقل قول از کتاب "تسخیر خیابان‌های آمریکا" از نوام چامسکی دیده بودم. می گفت : "نوعی ایدئولوژی وجود دارد که پنجاه سال است تلاش می‌شود در مغز مردم جا بیفتد، این آرمان تنها خود را دیدن و به فکر خود بودن و فراموش کردن هرکس دیگری است... آن را روحیه جدید قرن می‌خوانند." من هم از این منظر با چامسکی موافقم و معتقدم ورود از این در، حتی اگر منجر به خلاصی از افکار مزاحم شده باشد، در نگاه کلی به ما کمکی نکرده و حتی باعث مشکلات دیگری هم شده است. لذا من شخصاً رهایی حقیقی را نه از راه "اهمیت ندادن" بلکه برعکس از راه "اهمیت دادن به دیگران و به رسمیت شناختن آزادی آنها" می‌جویم.

یک ضرب المثلی که در فارسی داریم می‌گوید "مار از پونه بدش میاد، از جلوی سوراخش در میاد." آیا منظورمان این است مار آزاد است از پونه بدش بیاید یا خوشش بیاید ولی پونه آزاد نیست که هر جا خواست در بیاید؟ پونه‌ها آزادند! ذهن ماست که اسیر است. و مادام که برای پونه‌ها این آزادی را قائل نشویم، خودمان نیز از احساسات و افکار مزاحم خلاصی نخواهیم یافت. بنابراین از نظر من یکی از لازمه‌های به دست آوردن آزادی ذهن و به دست آوردن آزادی فردی، قائل شدن حق آزادی برای دیگران است. 

* والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته :))



+ ضمناً من هیچ وقت آخرین‌نمایش‌های وبلاگ را هم نگاه نمی‌کردم تا اینکه اتفاقاتی افتاد و یک نفر این کار ناپسند را به من یاد داد. ولی در حال حاضر به درگاه بیانی استغفار جسته و نگاه نمیکنم. چراکه نه سودی دارد، نه حوصله‌اش را دارم و چه نگاه کنم چه نکنم آدم‌ها آزادند. پس آن بهتر که ذهن من هم آزاد باشد. 

++ برای یک مخاطب که خودش می‌داند: (نوشتم و پاک کردم. بگذریم.)

+++ قسمت‌های پررنگ‌شده خونشان رنگی‌تر نبوده، فقط برای آن دسته افراد که مثل خودم متن‌ها را سرعتی می‌خوانند این قسمت‌های پررنگ در حکم سرعتگیر یا یک نرده هنگام دویدن از پله‌ها هستند. خلاصه اینکه اگر شما هم تا اینجای متن را خوانده‌اید و بلاگر هستید اوصیکم به استفاده از آن B بنده‌خدا برای ما خواننده‌های مستضعف. 


  • نورا

نظرات  (۴)

آخ جون وبلاگِ نورا که بازه :) 

پاسخ:
به زودی در جریان اخبار قرار خواهید گرفتید :)))

سکوت کم سابقه ای رو‌اینجا شاهدیم 😶

پاسخ:
من هم دردسرهای بی‌سابقه‌ای رو شاهدم :)) حالا انشالله تا یکی دو هفته بعد میام همه چی رو تعریف میکنم. 

ای بابا

ان شاء الله گشایش گره ها و مشکلاتتون⁦🤲🏻⁩

 

پاسخ:
نیازمند دعاتونم. انشالله 

بیخود نیست اینقدر دوستت دارم، لذت میبرم از اینهمه دقتت. 

پاسخ:
لطف داری زری جان.
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آخرین نظرات
نویسندگان