فوق ماراتن

من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی

من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی

رنگ می‌بازم و می‌گیرم رنگ

دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۳، ۱۲:۳۰ ق.ظ

یه چیزی که در مورد خودم فهمیده‌م، اینه که فاصله‌ی فاخر بودن و سطحی بودنم میتونه خیلی کم باشه. و باید تلاش کنم و به خصوص با خودم روزانه ساعتی رو خلوت کنم که اون حالت فضیلت رو نگه‌دارم. حالا شاید تا آخر عمرم انقدر شکننده نباشم، ولی الان هستم. 

یه دوستی داشتیم خیلی در تلاش بود ثابت کنه که دکترها هم می‌تونن برقصن و نباید رقصیدن یه چیز سطح پایین و عوامانه بهش نگاه بشه و آدمای فرهیخته بگن در شان ما نیست این کار. حالا رقصیدن یه مثاله، در کل نگاهش این بود که همه چیز در شان همه هست. کلاً با این لغت "شان" مشکل داشت. 

من اونموقع نظری از خودم نداشتم. به این قضیه فکر نکرده بودم کلاً. ولی الان مطمئن شده‌م که این برا من صدق نمی‌کنه. اگه یه مدت با آدمایی بشینم که سطحیه نگاهشون، رنگ می‌گیرم از اونا. اگه حافظ و مولوی نخونم، یادم می‌ره بزرگ‌منشی چیه. اگه بشینم ده تا کلیپ طنز پشت سر هم ببینم انگار روحم کوچیک می‌شه. اگه فیلم بیخود ببینم یا کتاب بیخود بخونم سردرگم می‌شم.

یه چیزایی رو می‌شه پرهیز و دوری کرد، ولی یه چیزایی هم تو زندگی ناگزیره. مجبوری کار کنی، تعامل کنی، تفریح کنی. یعنی اون بریدن از دنیا هم خودش نکوهیده‌ست. ولی هیچ‌وقت این اندازه این شناخت رو از خودم نداشتم. که لمس کنم کجا کم شدم، کجا زیاد شدم. انگار باید چهارچشمی حواسم باشه همیشه.


رنگ می‌بازم و می‌گیرم رنگ

در چمن یاسمنم، صحرا سنگ

جوهرم "کان جهانی دگرست"*

لیک چون آینه می‌گیرد زنگ

عاشق خلوت درویشانم

تاجرم بر کف بازار فرنگ

ساده بر تنبک و دف می‌لغزم

دل نگهدارم باید به دو چنگ


* ازحافظ که می‌گه:

جوهر جام‌جم از کان جهانی دگرست، تو تمنا ز گل کوزه‌گران می‌داری.

  • نورا

نظرات  (۵)

فکر می‌کنم تو این تجربه با شما اشتراک دارم.

من هم اثر این‌ها رو روی خودم حس می‌کنم، مخصوصا اگه با دقت بیشتری به این فرایند و بازخوردش توجه کنم یا ثبتش کنم کاملا برام ملموس میشه که چطوری دارم تاثیر می‌گیرم و عوض میشم.

برای من فقط در صورتی قابل هضم میشه این شرایط شان قائل نبودن که شخصیتم چارچوب و اصولی نداشته باشه که این هم حداقل برای من ناممکنه، انگار که مدیریت خودم از دستم خارج میشه و وجودم شکل‌پذیری و تاثیرپذیری بیخود و بی‌قاعده‍ای پیدا می‌کنه.

پاسخ:
من راستش فکر می‌کنم حتی اونایی هم که انکار می‌کنند این تأثیر رو بازم متأثر می‌شن. شاید اندازه‌ش متفاوت باشه، یا متوجهش نباشند. 

چقدر قشنگ و دقیق و عمیق.

تذکر خوبی بود...ممنون

پاسخ:
ممنون از نظرتون.

روح آدم، لطیف و سیاله.. به راحتی شکل قالبی میشه که درش قرار می‌گیره.

حواسمون به قالب نباشه و مدت زیادی روحمون توی یه قالب گیر کنه، شاکلهٔ کلی شخصیت‌مون توی همون قالب، غیرمنعطف و سخت میشه.

پاسخ:
همین حسو دارم منم. حالا نمی‌دونم می‌شه بهش گفت نرم یا سخت، بیشتر حسم روشن و تاریکه. بزرگ و کوچیک. 

شعر اینقدر گویا بود که اصلا اگه متن هم نداشت بالاش، منظور رو به خوبی می رسوند. 

 

پاسخ:
لطف داری سمانه جان. 

من قبلا اینطوری که الان فکر میکنی فکر میکردم. ولی الان فکر میکنم تا حدی موافق اون نظر نقل قول شده هستم. بنظرم اغلب کارها به خودی خود شان ندارند. مثل همون رقصیدن که گفتی. چیزی که به اون ها شان میده یا شانیت رو ازشون میگیره، شان فاعل اون کارهاست. شده که من دیدم آدم های سطحی سراغ کارهای به قول شما دارای شانیت رفتند، ولی میزان شلو بودنشون به حدی بوده که شان اون کار رو هم له کردند. و در مقابل آدم های بسیار سنگینی رو دیدم که کارهایی مثل همین بگو بخندو بازی و رقصیدن رو انجام دادن ولی چنان پشت این کارشون نظام ارزشی محکمی بوده که نظر من در مورد اون کارها تغییر کرده. 

به نظر من به جای اینکه برای انجام هر کاری از خودمون بپرسیم این کار در شان من هست یا نه، بهتره بپرسیم من شخصیتم اون طوری هست که بتونم به این کار شانیت بدم ؟

پاسخ:
راستش برام این هنوز قابل درک نیست. یعنی تو ذهنم مثالی ندارم براش. شاید باید چنین آدمایی رو ببینم تا بهتر متوجه منظورتون بشم. 
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آخرین نظرات
  • ۸ ارديبهشت ۰۳، ۱۵:۱۱ - 🌺آسیــ هــ💚
    مرسی .
نویسندگان