از هر کرانه تیری
پنجشنبه, ۳ آبان ۱۴۰۳، ۰۳:۰۳ ب.ظ
وقتی استرس دارم معدهم با حالت تهوع و ازونطرف رودهها با کاهش جذب آب استرسمو به رخم میکشن. اوضاع خوبه، و در واقع هیجان دارم. منتهی احساس میکنم واکنش بدن به استرس و هیجان مشابهه. در واقع خودمم درست نمیتونم این دو تا حس رو تفکیک کنم.
این ترم یه کلاس ورزشی برداشتم. که دو روز در هفته میرم و تازه داره بدنم بهش عادت میکنه. ازونطرف یه روز با بچهها داشتیم حرف میزدیم، گفتن تیم والیبال دارن. گفتم منم میتونم بهتون اضافه شم؟ گفتن باید با کاپیتان صحبت کنی. خلاصه بهش پیام دادم و هفتهی پیش بهم گفت همه با اضافه شدنت موافقت کردن و اسممو ثبت کردن. ولی از قضا، روزای بازی دقیقاً میفته روزی که کلاس ورزش دارم. یعنی صبحش میرم ورزش غروبش باید برم والیبال. هفتهی پیش که انقدر بدنم کوفته و گرفته بود یه ساعت قبل بازی گفتم ببخشید ولی من خیلی هنوز بدنم از ورزش صبح گرفتهست و نمیتونم بیام. حالا از قضا، ده دقه بعدش بهمون پیام دادن که کلاً بازی کنسل شده بهخاطر یه تداخل زمانی :))
حالا این هفته تو کلاس ورزش سعی کردم با سبکترین وزنهها برم و یکم انرژیمو نگهدارم برا والیبال. و امروز قراره برم اگه خدا بخواد.
منتهی از اووون طرف، یه دوستی داشتم که با هم میرفتیم میدویدیم. منتهی سال گذشته هردومون اینترنشیپ بودیم و اینجا نبودیم. الان هردومون برگشتهیم و دیروز بهم گفت میخوای دوباره دویدنمونو شروع کنیم؟ بهش گفتم من فلان روزا کلاً بدنم گرفتهست برا ورزش، ولی روزای دیگه میتونم. حالا قرار شده دوشنبه با هم بریم دویدن.
خلاصه یهویی کلی فعالیت فیزیکی وارد زندگیم شده. و یه ذره استرسزاست.
ازون طرف، اتفاقای دیگه هم هست. که خب خوب و بدشو خدا آگاهه. و منم یه هیجان توأم با استرس براش دارم. خلاصه که خود خدا دستمو بگیره.
حافظ یه جایی میگه از هر کرانه تیر دعا کردهام روان، باشد کزان میانه یکی کارگر شود... حالا منم این ترم از هر کرانه یه تیری رها کردهم :)) فقط مونده خود کلاس تیراندازی 😅😅😅 امیدوارم دستگاه گوارش عزیزم باهام همکاری کنه :)
- ۰۳/۰۸/۰۳
برای همه ی ایتفاقات پیش روت، آرزوی خیر و خوشی دارم.