فوق ماراتن

بوت کمپ

شنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۱، ۰۲:۳۶ ب.ظ

احساسات کمابیش متناقضی دارم. تلفیقی از افسردگی، انگیزش و هیجان.

 از دیدن آدم‌هایی که از اطراف دنیا اومده بودن و همه با ذوق زیادی در مورد کارشون صحبت می‌کردن هیجان‌زده‌ام و شاید بعضی‌هاشون دوست‌های دائمی برام بشن. کسایی که همیشه می‌تونی باهاشون در مورد علم صحبت کنی و برق رو توی چشماشون ببینی. 

 انگیزه‌ی بیشتری برای کار کردن دارم چون دوست دارم دفعه‌ی بعد که می‌بینمشون بگم چه نتایجی گرفتیم و میدونم همه چیز با سرعت خیلی زیادی در حال حرکت به جلوئه و ما هم باید با همون سرعت جلو بریم. 

ولی کمی هم از برگشتن به شهر کوچیکمون افسرده‌ام. احساس نمی‌کنم محدودیتی برای رشد دارم، ولی دلم تنگ میشه برای اینکه توی همچین محیطی و بین همچین آدمایی باشم. امیدوارم در نهایت بتونم جایی باشم که هرروز از دیدن آدمای اطرافم به وجد بیام و اونا هم همین احساسو نسبت به من داشته باشن.  

  • نورا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آخرین نظرات
  • ۸ ارديبهشت ۰۳، ۱۵:۱۱ - 🌺آسیــ هــ💚
    مرسی .
نویسندگان