قسمت اول: اگر متهم عادلترین قاضی باشد
- ۰۰/۰۱/۳۱
من دنبال مجازات شدنم نیستم، یعنی باعث تسکینم نمیشه
داشتن فرصت جبران رو ترجیح میدم
اینکه بعضی امور خیلی غیرقابل جبران به نظر میرسن رو هم به خدا می سپارم
به نظر من بدترین عذاب میتونه این باشه که مجموعه حسهای بدی که به بقیه دادی و در حق خودت کردی مثل یه نور تیره برگرده به خودت. یعنی همه اون حسهای بد رو تجربه کنی.
این دریافتم از یه تجربه ی زیسته منشأ می گیره
من الان تو یه شرایط غیر عادی ام، تو حوزه های مختلف احساس سرشکستگی می کنم و هر طرف که نگاه می کنم یه خطا و نقش و کم کاری و اشتباهی دیده میشه و مجموعه ی اینا به شدت تحت فشار میذاره منو
خب طبعیتا باید دنبال رهایی و بهبود وضعیت باشم
مدت طولانی ای فکر می کردم اگه در ازای هر خطایی عذاب بشم وجدانم آسوده میشه و این فشار کم میشه
ولی هرچقدر که بیشتر این تفکر رو ادامه دادم کمتر به نتیجه رسیدم و بیشتر سرخورده شدم
بین تمام بدهکارهام بیشتر از همه مدیون خدا هستم و بیشترین فشار رو از همین ناحیه متحمل میشم ولی می بینم که اینجا هر چقدر هم که عذاب بشم رها نمیشم از اون حس بد، مگر اینکه جبران کنم، کیفر شدن شاید حسابم رو صفر کنه ولی عذاب وجدانم رو از بین نمی بره
(به دلایل فراوانی حساب و کتاب بین بنده و خدا رو خیلی سنگین تر و پیچیده تر از این رابطه بین مخلوقات می بینم و برای همین اگه امری در اون رابطه صدق کنه و قابل اجرا باشه اطمینان دارم در سطوح پایین ترش هم قابل اجراست)
من قلب یکی رو بشکنم، خدا به اون هم فرصت بده همین بلا رو حتی با شدت بیشتر سر من بیاره آیا حالم خوب میشه؟ خیالم راحت میشه؟
نه واقعا
اینکه میگید امور مادی قابل جبرانن باور من هم بود ولی در نظر من خیلی تغییر کرد
من می بینم که اغلب خطاهام، اشتباهاتم در حوزه ی ماده نیست اتفاقا ولی همون ها رو هم می تونم جبران کنم و آرامش بعدش رو کاملا حس می کنم
این نظامی که این معادلات توش شکل می گیرن در به سطح بالاتر از ماده است و شاید فقط در همون سطح باید فهمش کرد
چیزیه که خود خدا ترسیم کرده و ذیل نفهوم توبه و انابه میشه برداشتش کرد
تو ادعیه این روند خیلی دقیق ترسیم شده و میشه با پیگیری ظرافت هاش رو درآورد و به کار گرفتشون
داشتم الان دنبال کامنتی می گشتم که برای نقد یه دوستی از انیمه Silent voice گذاشته بودم و خیلی درباره این ماجرا گفته بودمف اینکه عذاب وجدان چقدر تاثیر داره، اینکه عدالت و تنبیه شدن و مجازات چطوریه و چند مرحله و چند سته از افرادن...
متاسفانه :/ پیداش نکردم.
اگه خود انیمه رو بتونید ببینید شاید... جواب سوال باشه؟ البته، زیاد درباره عدالت جمعی نیست و بیشتر فردیه، عذاب وجدان و مجازات قلب خودمونه، ولی دیدنش خالی از لطف نیستش.
". به نظرت چرا فکر میکنی حساب کتاب انسان-خدا پیچیده تر از انسان-انسانه؟"
چراییش بر می گرده به بده بستان های بین من و خدا
هیچکس به اندازه ی خدا به من نبخشیده،به هیچکس به اندازه ی خدا مدیون نیستم، هیچ احدی به جز خدا به خطاها و اشتباهات، کم کاری ها و ظلم هایی که مرتکب شدم واقف نیست
خدا،یه سرمایه ها و نعمت هایی رو به من امانت داده که من با همون ها فاجعه آفریدم،اونم خدایی که هیچ بدهی ای نسبت به من نداره و منم که مدیونشم
اینکه توبه باعث عفو میشه دال بر ساده بودن رابطه نیست،مثلا تو ادعیه داریم که خدایا تو می بخشی با اینکه میتونی عقوبت کنی منو،مجازاتم کنی، قدرت و تسلطش رو داری و می بخشی
به نظرم هیچ گناه و خطایی غیرقابل جبران نیست، چرا که اگه باشه یأس میاره و یأس نقطه پایان انسانه و کلا در سیستم الهی جایی نداره، خدا یأس رو به شدت رد میکنه این حال رو، اگر پیش میاد ساخته و پرداخته خود موجوداته (اگه همچین گناهی پیدا بشه که نشه جبرانش کرد، اون فرد خاطی دیگه هرگز برنمیگرده، فقط بیشتر تو لجن فرو میره چون آب آب از سرش گذشته، حتی شمر در لحظه آخری که با امام حسین (ع) صحبت می کرد، یعنی بعد از اون همه جنایت،حضرت بهش فرصت بازگشت و توبه دادن، خودش نخواست و سرکشی کرد)
ولی این بازگشت هم خیلی ساده نیست، عزم جبران میخواد
میگیم یه جاهایی هزینه ای مه نا برای فرد مقابل ایجاد کردیم به طور مستقیم توسط خودمون قابل جبران نیست، منم قبول دارم این رو
ولی ما انقدر بی پناه نیستیم که جبران تمام خطاها تمام و کمال واگذار شده باشه به خودمون،اون قدری که از دستمون برمیاد باید جبران کنیم به هر طریقی که ممکنه ولی اگه واقعا دستمون کوتاهه (مثلا خدایی ناکرده طرف از دنیا رفته) میشه از همون قواعد الهی کمک گرفت
من دستم بسته است، امکاناتم محدوده ولی خدا که اینطور نیست
با سعی در جبران و عزم جدی و دعا میشه دیون رو بر طرف کرد
مثلا ادعیه ای هست برای رفع دیون این شکلی، یا مثلا دعا و استغفار و انجام کار خیر برای اون فرد در عوض حقی که گردنمون داره، یا رد مظالم و... (خیلی زیادن)
ما شاید از پس راضی کردن آدم ها بر نیایم، ولی خدا انقدر سرشار هست که این کار رو انجام بده، اگر عزم و تلاش برای جبران رو در ما ببینه
این شاید از نگاه ما یه جور کم کاری به نظر بیاد ولی قاعده ایه که خدا چیده،سنت الهیه،تواناییش رو داره و ما از درک این توانایی عاجزیم
(خودم تازه با این وجه از سنت ها آشنا شدم، برای من خیلی هاش غیرقابل درکه و سعی می کنمدبسشتر بفهممشون، یه جاهایی انقدر لنگ و مبهوتم که واقعا هیچ چیزی جز همون قاعده ها نجاتم نمیده)
پ. ن: اون چیزی که بعضی ها تحت عنوان اسلام رحمانی ترویج میدن با این فرق داره
اونا میگن هرجوری دلت میخواد زندگی کن تهش خدا میبخشه،مهمم نیست جبران نکنی، توبه نکنی، تلاش نکنی؛چون خدا غفاره میبخشه!
ولی اینجا بخشش شروطی و شرایطی داره و انقدرها هم بی حساب و کتاب نیست، خدایی که غفاره عادل، قادر، جبار و... هم هست
یه تفاعل اتفاق میفته، دو طرفه است هرچند سهم خدا خیلی بیشتره (که اینم سنته)
نه اینکه من هرکاری دلم خواست انجام بدم ولی خدا با من بر همون سبیل غفاریت تا کنه
خلود در جهم که وجود داره برای عده ای و حرفی هم درش نیست
ولی واشه کیا؟ کسانی که آگاهانه کفر می ورزن، آگاهانه دشمنی دارن با خدا
یعنی طرف میفهمه خدایی هست ولی از سر کبر و غرور و... میزنه زیرش
همین آیه ایذکه شما مثال زدید در مورد افرادیه که تراوشات ذهن خودشون رو مکتوب میکنن میگن این کلا خداست، بعدم ملا نظام حسابرسی رو به مسخره می گیرن مه آره ته تهش سه چار روز هم بریم جهنم بالاخره خلاص میشیم
یعنی طرف میدونه خدا هست ولی نمیخواد خدا رو اونطوری که هست بشناسه
خودش برای خدا تعیین تکلیف می کنه و طبیعیه این واکنش که خدا عذابشون رو جاودانه کنه
پس این آدم خودش داره با منفعت طلبی و سرکشی فرصت سوزی میکنه و بازگشتش رو سخت میکنه
حتی شرک جاهلانه هم با توبه آمرزیده میشه، اون شرکی بخشیده نمیشه که از سر آگاهی و عناد باشه
اینکه ما پررو میشیم هم هست و واقعاجریان داره
تو ادعیه هم داریم که خدایا اگه گناه کردم از سرکشیم نبوده، رحمت و بخشش تو من رو پررو کرده
ما یه اختیار اجباری داریم، در این اختیار داشتن مجبوریم و این امانت برداشتن هم از همین نوعه شاید، از نوع آش خاله :)
+اگه نظام علت و معلولی رو کامل بشناسیم، اعم از آشکار و پنهان میفهمیم که هر فعل و حتی اندیشه ی ما، یه اثری داره که خنثی هم نیست، یا مثبته یا منفی و درجاتی هم داره
مثلا غیبت دشمنی میاره یا صورت هایی از دعا محبت رو افزایش میده
حتی همون جبران دِینی که با دعا صورت می گیره از یه نظام علت و معلولی پنهان تبعیت میکنه
مثلا من در حق کسی بد کردم، تلاش کردم جبران کنم و نشده
براش دعا میکنم چند مدت بعد در اثر اون دعا خیری در زندگی اون فرد جاری میشه، مثلا فرصت شغلی یا رابطه ی عاطفی خوبی براش ایجاد میشه
شاید هیچکدوم از ما هم نفهمیم که این ناشی از همون دعا بوده
اون احقاق حق تضییع شده ش رو به خدا سپرده و من جبران خطام رو
بعد خدا خودش یه جور نامحسوس این رو حل میکنه و حساب ها صاف میشه
"انشالله که حداقل بدونیم به کی بدی کردیم که براش دعا کنیم. به اون دنیا نکشه دیگه. من حوصله ندارم."
یه لفظ داره:دعا که می کنیم بگیم برای هرکسی که حقی بر گردن من داره
(خیلی پیش میاد در حق کسی ظلم کنیم روحمون هم خبردار نشه که بهش ظلم شده یا ناراحت شده)
معادل عربیش هم اینه :لِمَن وَجِبَ حَقَّهُ عَلَیَّ (یا علینا)
مثلا اللهم اغفر لمن وجب حقه علینا
(وی عربیش چندان قوی نیست، عموما فارسی ها رو میریزه تو قنوت ها :D)
من نه کتابهای زیادی خوندم که بگم توی فلان کتاب هم اینطور تصویر شده، و نه به اندازهی سنم تجربهی کافی دارم که با میانهروی جواب درستی بدم. تا همینجاش که ناچار به خوندن شدین.. شرمنده چشمان بزرگوارتون هستم :)
اما یه سریالی میدیدم چند وقت پیش که جهنم رو اینطور تصویر کرده بود که اون نقطهای از زندگی که فرد تصمیم به انجام کار اشتباهی میگیره رو همراه با عواقب اون تصمیمگیری مدام و مدام براش بازپخش میکنن تا وقتی که به اندازهی کفایت از شرمندگی و تقصیر برسه و بتونه قلبن خودش رو ببخشه. (در اینجا آقای هیتلر)
و توی سریال دیگهای این رو شنیدم و نقل قول میکنم:
"Forgiveness doesn't mean accepting what you've done, Donald. It means understanding that the line between good and evil cuts through the hearts of all of us."
که من با انگلیسی ناقصم (و اگه اشتباه میکنم تصحیحم کنید) این رو درک کردم که وقتی توی قلبمون مرز بین خوبی و بدی رو درک کردیم، اونوقت میتونیم خودمون رو ببخشیم.