فوق ماراتن

گل‌های رز خمیری، صبوری و ناصبوری

شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۳۰ ب.ظ

با خمیربازی‌اش درگیر است و می‌پرسد چی درست کنم؟ امروز گفتم بیا یک گل رز جدید یاد بگیریم. پینترست را نگاه کردم و گل قرمزی را انتخاب کردم. با هم یک دور درست کردیم و نتیجه اش عکس دوم شد. گفتم من گلم را به عنوان نمونه می‌گذارم، تو خودت بیشتر تمرین کن و هر وقت تمام شد صدایم کن. دفعه دوم هم گلش چنگی به دل نزد. هر برگی را که می‌گذارد می‌گوید عالی شد؟ می‌گویم داری پیشرفت می‌کنی. بار سوم گلش بهتر شد ولی خیلی خوب نشد. می‌گوید مثل گل تو شده؟ گفتم خودت قضاوت کن. می‌گوید نه مثل آن نشده. چرا مثل مال تو نمی‌شود؟ گفتم به نظر خودت چرا؟ می‌گوید همه‌ش عجله می‌کنم. خندیدم و گفتم پس اشکال کار خودت را می‌دانی :))) 

گفتم صبر و حوصله به خرج بده. می‌گوید آخه صدای باد اذیتم میکنه. گفتم خودت میدانی بخاطر باد نیست. فقط به تمرین بیشتر نیاز داری. باز کمی ور رفت و گفت آخه خسته شدم. بیا یک گل دیگر درست کنیم که کمتر سخت باشد. گفتم آن وقت نتیجه‌اش هم به این زیبایی نخواهد شد.
متأسفانه هنوز در این مورد اختلاف نظر داریم. آخرش هم طاقت نیاورد و خمیربازی‌ها را رها کرد. گل من را هم خراب کرد و گفت حالا مثل هم شدیم. دوباره پیشنهاد گل جدید را مطرح کرد. ولی وقعه‌ای ننهادم و گفتم تا در این کار مهارت نیابد سراغ گل جدید نخواهیم رفت. ضمن آنکه فقط همین دو مدل را بلدم. رفت پی کاری دیگر و گلوله‌های بی‌شکل خمیر را با من تنها گذاشت. دنیای همه‌ی چهارساله‌ها انقدر ناصبور است؟ 
البته شاید از نظر بزرگترها ما بیست‌ساله‌ها هم همنقدر ناصبور به نظر برسیم...
 
گلی که انتخاب کردیم:
 
گل‌هایی که درست کردیم:
 
++ صائب می‌گوید: 
می‌خواره‌ای که باده به اندازه می‌خورد
درد سر خمار ندامت نمی‌کشد 
 
راست می‌گوید. باده بیش از اندازه خورده‌ام و حالا این ندامت ناگزیر است. ولی باید یادم بماند، امسال‌ سال "رها کردن و انجام کار درست" است. شاید سال بعد سال آسان‌تری باشد. 

راستی کتاب "صدای غذا خوردن حلزون وحشی" تمام شد. اینجا در موردش نوشته‌ام :) 

  • نورا

نظرات  (۱)

سلام نورا جون

از بقیه نوشته هات که رمزگونه بودند سر در نیاوردم. اما در خصوص خواهر یا برادر کوچولوی ۴ ساله ات بایست بعنوان مادر یک دختر ۵ ساله بگم خیلییییی قشنگ درست کرده و صبر بیشتر از انتظار من یکی هم به خرج داده. اینو بگم که دختر من تازگی به خمیربازی علاقمند شده. قبلا نبود. اصراری هم به یاد دادن شیوه خاصی برای درست کردن چیزی بهش نداشتم و ندارم البته. تا خودش توضیح نده این چیه خیلی نمیشه حدس زد چی درست کرده :دی ولی انقدر از ساختن خودش راضی هست که بساط خمیربازی اش رو شده چند روز باز گذاشته و دهها شخصیت و شی و .. رو ساخته. گل هم گل های ساده ای که نقاشی میکنه رو می سازه. یه موقعی که من چیزی رو بسازم و خودش بپرسه چطوری ساختی بهش یاد میدم. در حد خودش یاد بگیره چطور مهارت های شکل دادن به اجسام رو کافیه. 

پاسخ:
سلام محبوب جان :)
آره خوبه نسبت به سنش. ولی خب نمیدونم. پتانسیلش بیشتره به نظرم :))) 
اینم همینطوریه، از خودش یه چیزایی درست میکنه. بعد میگه ببین مثلاً میمون درست کردم خوب شده؟ منم بهش میگم به نظر من شبیه میمون نیست D: 
اون روزم بهش گفتم باید یه جوری درست کنی که بدون اینکه خودت بگی چیه بقیه بفهمن چیه. بعد میگه آخه به نظرم سخته. گفتم باید از قوه تصورت کمک بگیری. بعد بچه چشماشو بسته بود میگفت دارم تصور میکنم :)))) و خداییشم بعدش بهتر شد کاراش. 
نه این مهمونمونه. من چون گوش میدم به حرفاش میاد میشینه مثل خاله زنکا با من حرف میزنه D: 
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان