جدیت، قویبودن، و همدلی شناختی
توانایی این را دارم که هر شب بنویسم. ولو جملهای کوتاه. با اینحال پررنگ برای آن روز. ولی حس این را دارم که باید صبر کنم تا جملات در ذهنم انسجام بیشتری بگیرند، و دچار زیادهگویی نشوم. هنوز هم نمیدانم راه درست چیست.
این روزها داریم به این مسئله فکر میکنیم که "چه چیزی نشان دهندهی جدیت است؟". او میگوید جدیتش را همیشه با غم نشان میدهد. طوری که اگر غصهدار نباشد به خودش شک میکند که آیا مسئله برایش جدی بوده یا نه. و داریم فکر میکنیم اگر آدمی بخواهد غم را کنار بگذارد، چطور میتواند به خودش ثابت کند که جدیت داشته است؟ و "تفاوت قویبودن و بیخیال بودن چیست؟"
من فعلاً چند فرضیهی خام دارم.
اولیاش تلاش کردن، یعنی میگویم ببین دستهایت چه میکنند، پاهایت کجا میروند. اینها میتواند جدیت باشد. نه آن احساسی که بروز میدهی. ولی این فرضیه همیشه جواب نمیدهد. مثلاً کسی که عزیزی را از دست داده، برایش چه کاری میتواند انجام دهد؟
فرضیهی بعدیام "جدایی شدت غم از مدت غم" است. یعنی ممکن است غم نشانهی درستی برای جدیت باشد، و هرچه هم شدیدتر باشد به جدیتر بودنش ارتباط داشته باشد؛ ولی آیا هر غم شدیدی طولانی است؟ یا انسان قوی میتواند بعد از مدت کوتاهی حتی از یک غم شدید رهایی پیدا کند؟
فعلاً همین دو تا. و دارم به این فکر میکنم که من کجاها جدی بودهام؟ کجاها قوی بودهام؟ کجاها غمگین بودهام؟ و هر کدام چگونه بوده است؟
امروز یک سخنرانی در مورد cognitive empathy در دانشکده بود. همدلی شناختی. همدلی سه نوع مختلف دارد: احساسی، شناختی و رئوفانه. در نوع احساسی آدم قادر است احساس طرف مقابل را کاملاً در خودش حس کند. در نوع رئوفانه علاوه بر درک احساس، فرد به کمککردن برمیآید. و در نوع شناختی، میتوان درک کرد که طرف مقابل به چه چیزی فکر میکند. که این نوع دیگر فقط در غصهها به کار نمیآید؛ در تمام بطن زندگی میتواند جاری شود.
در مورد وبلاگ نوشتن، و چگونه نوشتن، و چه اندازه نوشتن؛ اگر بخواهم ساده فکر کنم این است که بیایم بپرسم "شما چه فکر میکنید؟"؛ ولی اگر بخواهم همدلی شناختی داشته باشم، باید خودم را جای تک تک شما بگذارم، شمایی که از "آخرین وبلاگهای به روز شده" آمدهای، شمایی که "یک ستارهات روشن شده"، و شمایی که از "فیدخوان میآیی"، و شمایی که هر بار آدرس وبلاگ را وارد میکنی تا ببینی وبلاگ بهروز شده یا نه. و البته به شکلهای مختلف دیگری هم میشود دستهبندی کرد.
بله خلاصه. بروم به همهی این چیزها فکر کنم.
- ۰۱/۰۵/۰۶
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.