فوق ماراتن

اگه کلمه‌ی «رژیم» تو زندگیتونه ...

شنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۱، ۰۳:۱۶ ب.ظ

من وقتی نوجوون بودم وزنم شروع به زیاد شدن کرد. اضافه وزن نداشتم، ولی چون توی مدت کوتاهی چند کیلو وزنم زیاد شده بود مدام بهم تذکر می‌دادن. جمله‌هایی که شنیدم (واقعی):

- شکمت از سینه‌هات جلوتر اومده.

- چند وقت دیگه میشی مثل فلانی که وقتی می‌خواد براش خواستگار بیاد می‌گن فلانی چاقه نرید.


مادرم برام یه دستگاه دراز نشست خرید و تذکرها همچنان ادامه داشت. تا اینکه یه بار از همسایه‌مون رژیم غذایی دخترش رو گرفته بود (که انگار متخصص تغذیه براش تجویز کرده بود)، و آورد برا من که من امتحانش کنم. منم نگاه کردم و دیدم به طور کلی اینه که برنج و ماکارونی نخور و بقیه چیزا رو بخور. و خب همینکارو کردم و وزنم کم شد و دیگه هیچ وقت زیاد نشد. 


ولی رابطه‌م با غذا هم دیگه هیچ وقت خوب نشد. ممکن بود وسط غذا خوردن یهو احساس تهوع کنم و لقمه‌ی جویده رو بیرون بندازم. وقتی چیزای شیرین می‌دیدم به جای اینکه دلم بخواد بخورم حالم بد می‌شد. هیچ‌وقت نتونستم بشقابم رو تموم کنم و عادت کرده بودم که یه مقداری از غذام ته بشقاب بمونه. و خب اینطوری بود و وزنم کمتر هم شد حتی همینطور تا سال کنکور. در این بازه دیگه نه برای چاق شدن بلکه برای لاغر شدن کامنت می‌شنیدم. ولی کامنتای شماتت لاغری یه جوری‌ان که در ظاهر انگار دارن بهت می‌گن بخور، ولی در باطن می‌گن نه حتی لاغرتر بشی هم خوبه. یعنی من واقعاً به خودم افتخار می‌کردم که لاغرم و بقیه هم با خنده می‌گفتن حالا بیشتر بخور تو که نگران چاق شدن نیستی.


بعد که کرونا گرفتم و کاملاً اشتهام رو از دست دادم مسئله خیلی جدی شد. اشتها داشتن برام شد یه اضطراب و سعی می‌کردم بیشتر بخورم که وزن از دست داده‌م رو جبران کنم، ولی نمی‌تونستم و خب اینجوری هم نیست که آدم یه روزه وزنش زیاد بشه، من نزدیک به ۵ کیلو وزن از دست داده بودم تو دو ماه و زمان زیادی می‌بره که بدن بتونه جبرانش کنه. 


حالا به جای دنبال لاغز شدن، به طور استرس‌آمیزی دنبال چاق شدن بودم. سعی می‌کردم بیشتر بخورم و وقتی سیر می‌شدم از دست خودم عصبانی می‌شدم که چرا نمی‌تونی بیشتر بخوری و مضطرب می‌شدم که نکنه دوباره مریض شده‌م که اشتها ندارم و می‌ترسیدم که واقعاً یه مشکل دائمی بشه برام. 


کم کم طی این مسیر به این نتیجه رسیدم که مسئله زیاد یا کم خوردن نیست. مسئله رابطه‌ی سالم با غذاست و من رابطه‌ی سالمی با غذا نداشتم. من به غذا دائماً به یه چیزی که رو وزنم تاثیر می‌ذاره نگاه می‌کردم. غذاها برام سالم و ناسالم بودن. و تصمیم گرفتم اینو کنار بذارم. و خب نتیجه‌ش اینه که بعد از سااااالها، بالاخره می‌تونم از طعم غذاها و از غذا خوردن لذت ببرم. و هر وقت کسی رو می‌بینم که اسم رژیم رو میاره راستش ته دلم ناراحت می‌شم ولی نمی‌خوام هم دخالت کنم چون هر آدمی شرایط متفاوتی داره.


ولی دوست دارم به همه‌ی اونایی که به رژیم حتی فکر می‌کنن بگم که این مدل نگاه به غذا رو کنار بذارید. یه سری عادت سالم برای خودتون ایجاد کنید و بعد از اون بدن سالمی خواهید داشت، و حتی اگه وزنتون بیشتر از معیارهای MBI باشه باز هم شما بدن سالمی دارید اگه عادت‌های سالم داشته باشید. من مطمئنم که غذاهام همیشه نمک متعادل دارن، سبک غذا پختنم جوریه که روغن خیلی کمی مصرف می‌شه (مثلاً کم پیش میاد چیزی رو سرخ کنم و بیشتر تو فر می‌ذارم سرخ‌کردنیا رو)، همیشه سبزی تو یخچال دارم، عادت ندارم تو چای و قهوه شکر بریزم، حداقل پنج روز در هفته می‌دوم، بیشتر روزا پیاده می‌رم دانشگاه، مت یوگام تو دانشگاهه و تو تایم ناهار گاهی نرمش می‌کنم، غذامو همیشه خودم می‌پزم و فقط وقتی از بیرون غذا می‌گیرم که گزینه‌ی جایگزینش گرسنگی باشه، و معمولاً سر ساعت مشخصی غذا می‌خورم  و فکر می‌کنم همه‌ی اینا کنار هم نتیجه‌ش اینه که وزنم نرمال باشه، بدون اینکه بخوام حتی بهش فکر کنم یا روی ترازو برم تا ببینم دقیقا چند کیلو هستم و اصلاً دوست ندارم وقتی یه غذایی جلومه به چشم سالم و ناسالم بهش نگاه کنم. به غذا فقط می‌خوام به چشم یه نعمت نگاه کنم که طعم خوبی داره و به بدنم مواد غذایی لازم رو می‌رسونه.


من واقعا باور دارم رژیم داشتن باید فقط و فقط برای کسایی باشه که یه مشکل جدی دارن. مثلاً دچار بیماری  obesity هستند، مشکل دیابت دارند، و اینجور چیزها. آدمای عادی نباید برای چند کیلو وزن زیاد و کم اینهمه هورمون کورتیزول ترشح کنند که از  قند برای بدن بدتره و خودشونو از چشیدن طعم واقعی غذا محروم کنند. 


خلاصه آره، امیدوارم غذاتون نوش جونتون باشه :) 

  • نورا

نظرات  (۲)

  • زهرا یگانه
  • سلام،
    من به ارتباط سالم داشتن با غذا خیلی موافقم. به قولا اینهمه نعمت فراوان چرا درست تر بهشون نگاه نمیکنیم؟ به نظرم این رابطه ی دو طرفه ساختنیه، و میشه روش کار کرد.
    مخصوصا وقتی با بچه های جوان و نوجوانی مواجه میشم که دایره ی غذاییشون به شدت محدوده، فقط فست فود رو میشناسن و از چیزهای سالم مثلا فقط مرغ! واقعا حیف نیست؟ گوشت رو نشناسی، آش ها و سوپ ها و حتی سبزیجات رو غذا به حساب نیاری؟

    پاسخ:
    سلام :)
    من راستش تا حالا مواجهه‌‌ی اینجوری نداشته‌م. یعنی آدمایی که تو ایران می‌شناسم غذای سالم و خونگی می‌خورن و همچنان نگران وزنشونن. اینکه چه نوع گوشتی بخوری یا سوپ بخوری یا نه هم ترجیح غذاییه، رابطه‌ی بد با غذا نیست. بیشتر منظورم نگاه استرس‌زا به غذا بود. 

    چقدررررررر قشنگ توضیح دادی. امیدوارم همیشه شاد و سالم باشی.

    پاسخ:
    :) ممنونم. خودتم سلامت باشی انشالله.
    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    آخرین نظرات
    نویسندگان