فوق ماراتن

کارهای مسخره برای یک پیرزن

يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۲۸ ق.ظ

یکی از آرزوهام اینه که پیر بشم. دوست دارم یه پیرزنی باشم که آهسته کار می‌کنه، از غوغای جهان فارغه، صبر زیادی داره، و چیزی باعث نمیشه هول بشه و دست و پاشو گم‌کنه. دست کم صدسالی زندگی کرده و اونقدر بالا و پایین دنیا رو دیده که می‌دونه چیزهای ارزشمند کمی تو دنیا هستن و قال و قیل دنیا اینور اونورش نمی‌کنه. مثل یه جغدی که وقتی درخت می‌لرزه می‌گه: فکر کنم فیل اومده دیدنمون. و مثل دسته‌ی گنجشکا یهو نمی‌پره. تو دلش و تو رفتارش محکمه. یه همچین تصویری.

 یه بار که گفتم دوست دارم در آینده دانشمند خوبی بشم گفت تو یا الان دانشمند خوبی هستی یا نیستی. یه چیزی نیست که در آینده بهش تبدیل بشی. امروز به فکرم رسید که شاید اون زن پخته‌ای که تو ذهنمه هم نباید آرزویی توی آینده باشه. بعضی وقتا ادای کسی رو در میارم که خودم نیست. انگار که مثلاً تو یه فیلم باشم. امروزم ادای یه پیرزنو در آوردم. آروم کتابمو خوندم و زیر کلمه‌هایی که معنیشونو بلد نبودم خط کشیدم با مداد. معنیشونو تو فرهنگ‌لغت نگاه کردم و مطمئن شدم فهمیدم. تعداد صفحه‌های خونده شده رو هم به استوری‌گراف اضافه نکردم. چه کار مسخره‌ای برای یه پیرزن می‌تونه باشه! 

شانس آوردم آدما دیگه از یه جایی قدشون بلندتر نمیشه. منظورم اینه وگرنه یه سانتی حداقل بزرگتر می‌شدم با همین یه کار. حالا یه سانت مشکلی نیست. ولی خب قطره قطره جمع گردد. 

نمی‌دونستم پیرزنا هم وبلاگ دارن یا نه. یه لحظه از نقشم بیرون اومدم. ولی باید فکر کنم تو صدسالگیم دوست دارم وبلاگم چه شکلی باشه. همونجوری بنویسم. 

  • نورا

نظرات  (۱)

تاحالا فکر نکرده بودم دوست دارم چطور پیرزنی باشم ولی الان فکر میکنم بعضی وقت‌ها تمرین پیرزن بودن هم خوبه.

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آخرین نظرات
نویسندگان