فوق ماراتن

قبلاً یه پستی نوشته بودم و گفته بودم استادم گفته بعضیا مدل یادگیریشون رقابتیه بعضیا مشارکتی‌. و من نه تنها رقابتی بودم، بلکه به رقابت‌طلب بودنم مفتخر هم بودم‌ کلاً هم رقابت‌طلب بودن توی کار یک ویژگی مثبت تلقی می‌شه. مردم تو رزومه‌هاشون می‌نویسن competitive. 

ولی تازگی‌ها متوجه شده‌م این ویژگی نه تنها خوب نیست و باعث رشد من نشده، بلکه من رو از رشد بازداشته. 

قضیه اینه که یک اپ یادگیری زبان دارم. منتهی نسخه‌ی رایگانش رو دارم و فقط روزی یک درس می‌تونم ازش بخونم. این یه قسمت رتبه‌بندی هم داره و من چون نمی‌تونم بیشتر بخونم رتبه‌م همیشه حدود ۱۰۰ می‌شه. اولش فکر می‌کردم اگه هر روز بخونم رتبه‌م بالا می‌ره، بعد دیدم نه نمی‌شه با بقیه رقابت کرد و دیگه نگاه کردن به رتبه رو کنار گذاشتم. گفتم فقط هر روز بخون، این کاریه که می‌تونی بکنی. و نمی‌دونم چند وقت شده که هرروز دارم می‌خونم، ولی یه جایی فهمیدم می‌تونم کلی جمله بگم و مثلاً کل لباس‌هام رو اسم ببرم. و احساس کردم این نگاه نکردن به جایگاه و رقابت نکردن برام مفید بوده. چون اونجوری شاید اون مداومت رو نمی‌داشتم. ضمن اینکه می‌خواستم تا آخر سال یک تعداد کلمه یاد بگیرم حداقل، و دیدم از اون هدفم هم جلوتر زده‌م حتی. 

بعد یه سری عادت دیگه هم هست که باید هرروز انجام بدم. مثلاً باید هر روز ویتامین دی بخورم. اون اپی که برای یادآوری دارم بهت میگه که چند روز پشت سر هم این کارو انجام دادی. اونجا هم می‌رفتم هی اونو نگاه می‌کردم ببینم بهترین رکوردم چقدره و جایگاهم کجاست. بعد متوجه شدم وقتایی که مثلاً ده روز پشت سر هم ویتامین می‌خورم، روز یازدهم کائنات دست به دست هم می‌دن که ویتامینمو نخورم. در واقع اینجوریه که یکم خیالم راحت می‌شه و شل می‌‌کنم. اون رو هم به خودم گفتم دیگه حق نداری بری نگاه کنی ببینی کجا هستی و رکوردت چقدره و جایگاهت کجاست. فقط هرشب ویتامینتو بخور. همین. و الان نمی‌دونم جایگاهم کجاست، نمی‌دونم چند روزه پشت سر هم عادتم جا نیفتاده، فقط میدونم دیشب خوردم، امروز قراره بخورم، و یادم نمیاد آخرین‌باری که نخوردم کی بوده. 

و اینا همه باعث شد به این نتیجه برسم رقابت‌طلب بودن نه تنها باعث رشد نیست بلکه مانعش هم هست. نه فقط رقابت نسبت به دیگران، بلکه حتی رقابت با خودت. به طور کلی هر جایی که "جایگاه سنجی" می‌کنی اونجا به خودت لطمه می‌زنی. 

بچه که بودم مامانم این داستان مورچه‌ای که هزار بار از دیوار بالا رفته و افتاده و باز بالا رفته رو زیاد برام تعریف می‌کرد‌. حس می‌کنم راز مورچه در همینه که هیچ‌وقت نمی‌تونه جایگاهش رو بسنجه. یه سنجاب می‌تونه سرش رو برگردونه و جایگاهش رو ببینه. یه مگس میتونه پرواز کنه و از بالا جایگاهش رو ببینه. ولی مورچه فقط میتونه جلوی پای خودش رو ببینه. نه میتونه ببینه چند متر از دیوار رو بالا رفته، نه میتونه ببینه توی صف مورچه‌ها کدوم مورچه اوله یا کدوم مورچه آخره یا نفر چندمه‌. و این ندیدن جایگاهش باعث می‌شه که بتونه هزار بار دوباره بلند شه و مسیرهای طولانی رو بالا بره. 

پروین یه شعری داره مناظره‌ی مار و مورچه. مار مورچه رو نصیحت می‌کنه می‌گه سرتو بالا بگیر و نذار بقیه ازت سواری بکشن و قوی باش و متوجه باش که چه کار مهمی داری توی این جهان می‌کنی. ببین من چقدر زرنگم از من یاد بگیر. "از بهر نیم‌دانه تو عمری تلف کنی، من صبح موش صید کنم شام سوسمار". بعد مورچه می‌خنده و می‌گه "از رنج و سعی خویش مرا نیست هیچ عار". و ادامه می‌ده و یک جایی می‌گه "ایمن مشو ز فتنه، چو خود فتنه می‌کنی؛ گر چیره‌ای تو چیره‌تر است از تو روزگار". 

این به نظر من همون نقطه‌ایه که رقابت/جایگاه‌سنجی به آدم صدمه می‌زنه. چون بالاخره یک جایی می‌رسه که حس می‌کنی از فتنه ایمنی، اونجا یادت میره چیره‌تر است از تو روزگار، و همونجاست که صدمه می‌بینی. باید مثل مورچه بود و مثل مورچه جلو رفت.


 "کوشم به زندگی و ننالم به گاه مرگ،

 زین زندگی و مرگ که بودست شرمسار"


  • نورا

نظرات  (۳)

موافقم. البته حس می‌کنم اگه آگاهانه آدم خودش از رقابت استفاده کنه گاهی می‌تونه به درد بخوره. آدمیزاد مادامی که هنوز اونقدرا رشد نکرده گاهی نیاز به حس رقابت و برد داره. صرفا حسش رو می‌گم.

تو پاراگراف یکی مونده به آخر (بدون در نظر گرفتن بیت در شمارش:) ) فکر کنم منظورت «نذار بقیه ازت سواری بگیرن» بوده.

پاسخ:
فکر می‌کنم حس برنده بودن بدون رقابت هم خودش رو نشون می‌ده، چون توی موقعیت‌هایی که سنجیده بخوایم بشیم ناخودآگاه قرار می‌گیریم. بدون اینکه بخوایم این سنجه رو دائماً دنبال خودمون بکشیم. 

بله بله. ممنون که گفتید، اصلاحش کردم. 
  • محبوب حبیب
  • حالا من اصلا رقابت طلب نبودم و نیستم و به خودم نهیب میزنم بعضی وقتها که  برعکس باشم. 

    می‌دونی بسته به کیس هر کدوم می‌تونه مزیت باشه. کلا هیچ صفتی نیست که همیشه لازم باشه به خودمون یادآوری کنیم. منظورم اینه که در گذر زمان در هر مقطع یه چیزی الان نیازه که به خودمون تذکر بدیم. آدمی ذاتش اینه که ممکنه هی از این ور بوم بیفته یا اون ور بوم. حفظ تعادل هست که خیلی سخت و مهمه. 

    آره اینم نکته‌ایه. البته بیشتر منظورم به چشم سرگرمی نگاه کردن و گاهی انگیزه الکی گرفتن برای حرکت کردن بود. من خودم از رقابت بدم میاد و حتی از بازی هایی که خیلی رقابتی میشن اغلب اوقات فراریم. چه کاریه واقعا. :)

    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    آخرین نظرات
    نویسندگان