فوق ماراتن

ارتباط موثر (۲): بدون اسلحه

شنبه, ۲۶ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۳۱ ب.ظ

همخونه‌ایم گفت می‌خواستم بگم من پنجره رو به‌خاطر بوی غذا باز گذاشتم. منظورش غذایی بود که خودش پخته بود البته. من گفتم آهان اشکالی نداره. 

مکالمه‌هام با آدما معمولاً همینجا تموم می‌شدن. چون بلد نبودم ارتباط برقرار کنم. چون فکر می‌کردم فقط دو تا راه تو دنیا وجود داره در این حالت؛ یا می‌گی اوکی اشکالی نداره، و سازش می‌کنی، کنار میای، سکوت می‌کنی، تو دلت فحش می‌دی، صبوری می‌کنی. اسمش هرچی که باشه؛ ظاهر بیرونیش سکوته. و یا اینکه از در دعوا در میای و حرف مخالفت رو می‌زنی. بعد من با هوش سرشارم؛ برای اینکه ترازوهای عدالت کج نشه، یک راه میانه‌ای هم یاد گرفته بودم که با شوخی و اشارات نظر حرفمو با طعنه می‌زدم. 

خلاصه؛ در طی یک اتفاق باور نکردنی، امشب در جواب همخونه‌ایم گفتم اشکالی نداره؛ ولی منم اگه اشکالی نداره ممکنه یکم بعد ببندمش اگه خیلی سرد شد‌. اونم گفت آره حتماً. تا این لحظه هم من هم همخونه‌ایم هر دو زنده‌ایم و بدون زخمی شدن تونستیم ارتباط برقرار کنیم. 


از اولین بارهاییه که حرف دلمو می‌تونم بزنم؛ بدون اینکه با طعنه سر طرف مقابل رو ببرم، یا با سکوت بهش عذاب وجدان تزریق کنم. گفتم این لحظه رو با شما دوستان و همراهان همیشگی به اشتراک بذارم :) 

  • نورا

نظرات  (۲)

یه نگاه درست👌

یا راهی خواهم یافت، 

یا راهی خواهم ساخت.

پاسخ:
:) حیف که زودتر یاد نگرفتم

هیچ وقت برای یادگیری دیر نیست : )

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آخرین نظرات
نویسندگان