اهل کوفه
شنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ۰۱:۵۵ ب.ظ
بعضی وقتا فکر میکنم به کجا رسید و چی شد و چه سلسله اتفاقاتی افتاد که اون واقعهی کربلا رقم خورد. بعضیا میگن جهل و نادانی. ولی به دل من نمیشینه. یعنی میگم تو کل اون سرزمین همه نادان بودن؟ همه جاهل بودن؟ اتفاقاً چقدر هم کوفیها دیندار بودند که حتی نذر کردند اگر حسین کشته بشه روزه بگیرند. یعنی خودشون رو مقرب درگاه خدا میدیدند و حتی نذر میکردند برای این خلافت. بعدم که گفتن خب خدا نذر ما رو قبول کرد و دیگه بهشت واجب شد بر ما.
امام حسین یک جا میگه شما شکمتون از حرام پر شده. عجیب نیست که من هرچی بگم انگار نمیشنوید. یک جا هم میگه من انگیزهم اصلاح و امر به معروف و نهی از منکره.
غرض از نوشتن این پست این که داشتم با خودم فکر میکردم ماها هم خیلی وقتا در دینداریمون سر کیسه رو چسبیدیم تهشو ول کردیم. من خودم که کمکاری کردهم. نگاه که میکنی امر به معروف و نهی از منکر در جمهوری اسلامی خلاصه شده به تذکر حجاب. از اون طرف شکم بسیاری هم از حرام پر شده. امام جمعه زمینخواری میکنه، قاضی رشوه میگیره، هرکی دستش برسه از پارتیبازی دریغ نمیکنه، نماینده مجلس ماشین میگیره، ربا که در بانکها قانونی و رسمیه و قس علی هذا. ممکنه یکی هم در ظاهر اونقدر مقید باشه که خودکار عوض کنه برا کار شخصیش، ولی با همون خودکار یک معاملهی حرام رو امضا کنه. حالا نه اینکه باز بیای سر کیسه رو ول کنی بگی من تهشو دارم. تعادل باید باشه.
به جامعه و اصلاح گسترده من زورم نمیرسه و کاری ندارم. ولی در همین اطراف خودم کمکاری کردهم اگه نگاه کنم. چند وقت پیش یکی از اقوام داشت میگفت که فلانی بچهش مدرسه نمونه قبول نشده، ما زنگ زدیم به رئیس فلانجا و ثبت نامش کردهن. من اونجا اگه یه کلمه میگفتم کاش ولی اینکارو نمیکردید. یه وقت حق کسی دیگه ضایع میشه. نه بهشون برمیخورد نه چیزی از من کم میشد. تو موقعیتی بود که میشد اینو بگم. ولی نگفتم. تازه شانس آوردم تا حالا که در این مسیر قرار نگرفتهم. یعنی قدرتی نداشتهم که کسی بخواد بهم رو بندازه، یا نیازمند نبودم که به کسی بگم پارتی من شو. وگرنه خدا میدونه که منم دریغ نمیکردم شاید. الان فکر میکنم خب منم که اهل کوفهام.
همین دیگه. خواستم بگم مردم کوفه شاید خیلی هم باحجاب و اهل روزه و نماز شب و مستحبات هم بودند، و نباید سادهانگارانه فکر کرد که نه ماها دیگه سینهزن امام حسینیم محاله اهل کوفه باشیم. اونا نادان بودن ما عاقلیم. اونا علی رو نمیشناختن ما علی رو میشناسیم. اتفاقاً اونها که امام علی رو به چشم دیده بودن و سر خطبههاش نشسته بودند.
خلاصه اینکه، اینطوری.
- ۰۳/۰۴/۲۳
سلام،
پستتون رو که خوندم یاد کتاب نامیرا افتادم
امیدوارم به توصیهی من کمترین بخونیدش و ازش خوشتون بیاد و لذت ببرید