روز عصبانی
شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۲۸ ق.ظ
امروز با عصبانیت شروع شد. صبح رفتم آزمایشگاه دیدم شیکر رو جابجا کردن و نه تنها جابجا کردن بلکه خاموشش هم کردن! عین این میمونه که تف کنن روت
اومدم گروه خودمون که ببینم خانم آموزش هست، یه واحدمو نتونسته بودم بردارم باهاش صحبت کنم. بعد اون نبود، یکی دیدم نشسته، گفت کلاسا شروع شده؟ گفتم فک نکنم این هفته شروع شه. بعد گفتم وردی هستین؟ گفت آره، البته ارشد. همین کافی بود که اعصاب خوردیم دو برابر هم بشه. بعد گفت البته من از المپیاد اومدم. منظورش المپیاد دانشجویی بود. هم دلم نمیخواد یه لحظه اینجا بمونم و هم گیر کردم و باید بمونم. حتی شاید نتونم برا دکتری هم برم خارج. از استاد فعلیم ناامید شدم، استاد جدیدی نمیشناسم و حسابی سردرگمم...
- ۹۸/۰۶/۳۰
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.