نژادپرستی و اصالت
به این نتیجه رسیدم، ریشهی نژادپرستی از عدم اعتقاد به اختیار برمیاد. ما باور نداریم تمام انسانها توانایی رسیدن به قلهها رو دارن، چون فکر میکنیم در ژنهای آدمیزاد یک جبری وجود داره که سرنوشت اون رو میسازه. یک اعتقاد کوچک در دل، تا چه اندازه که از ما آدمهای متفاوتی نمیسازه.
و یک کلمهی نژادپرستانه که سعی داریم خوب جلوهش بدیم "اصالته". میگیم اون از خانوادهی اصیلی نیست، باشه از خانوادهی پولدار یا مبادیآدابی نیست و نمیتونی ازدواج با این خانواده رو بپذیری، اما همشهری بودن چی؟ همکلاسی بودن؟ وجود انسانهایی که خدا خواسته باشن به ما سنگین میاد؟ اگه میخواید بفهمید کسی نژادپرسته ( از جمله خودمون ) باید بپرسیم به اصالت اعتقاد داری؟
حتی همینکه به کسی بگیم "نژادپرست" هم زشته! چون نباید یک "صفت" رو به یه "شخص" نسبت داد. بلکه باید به عملش نسبت بدیم. فلانیها نژادپرست نیستند، بلکه در فلان مورد اقدامی نژادپرستانه داشتند. صفات باید ارزش "اعتباری" داشته باشند. چون ذات احساسات ما "اعتباریه"
- ۹۹/۰۸/۰۵
و این قصه ای بود که براش جنگیدم ولی خسته شدم . پس از خر شیطون اومدم پایین و یه مسیر دیگه ساختم تا شاید برای نسل بعد خودم یاد بدم این نگاه رو نداشته باشه. مغز آدم های اطرافم با این داستان و خرافات خود ساخته عجین شده و کاری از منِ نوعی برنمیومد . و چقدر دردناکه ؟ بسیارها بسیارها