هیولاهای حواسخور
امروز صبح مامانم اومده تو اتاق میگه اینا چیه؟ مال توئه یا خواهرت؟ :)))) گفتم مال منه D:
حالا چی بودن؟ اینها رو میگفت: هیولاهای حواسخور :))))
قصهشون چیه حالا؟ در واقع این هیولاها توی ذهن من زندگی میکردن و خب همونطور که از اسمشون برمیاد از حواس انسانها تغذیه میکنن. مثلاً شما نشستی داری چای و بیسکوییتتو میخوری، یهو یکیشون حواستو میخوره و تو ناچاراً پرت میشی تو یه قسمت دیگه از مغز. بعضی وقتا هم که حواستو یه گوشه قایم میکنی که به دستشون نرسه، یه کار جالب دیگه میکنن. خودشونو به غش کردن میزنن که خودت با دست خودت حواستو ببری بهشون بدی نوش جان کنن!
اما... من یه مدت داشتم رفتارشونو زیرنظر میگرفتم و متوجه یه چیزی شدم. این هیولاها در واقعیت حواسخور نیستن، بلکه توجهخواهن! لازم نیست حتماً حواستونو بهشون بدید، فقط کافیه بهشون بگی "عزیزم من بهت توجه میکنم، میدونم مهمی، میدونم وجود داری." و بعد (به احتمال زیاد) دست از سرت برمیدارن.
بخاطر همینم از مغزم آوردمشون بیرون و گذاشتمشون رو میز. اون کاسهی دکمه هم کاسهی توجهه. هروقت بگن حواستو به ما بده، بهشون میگم عزیزم حواسمو نمیتونم بهت بدم، اما توجهمو میتونی داشته باشی. پس این دکمهی توجه رو بگیر.
بله خلاصه قضیه اینه. دیروز که بچههای خوبی بودن و با همین دکمهها سیر شدن. در واقع اونا از تو یه action میخوان، اما وقتی خوب فکر کنی خیلی هم براشون مهم نیست چه اکشنی باشه. منم به جای اینکه به حرفشون واقعا توجه کنم فقط یه توجه بهشون میدم. همین :)
دو تا جملهی کلیدی هم برا خودم دارم
اول اینکه به خودم یادآوری میکنم:
You might not be able to control your thoughts, but you are indeed able to control your actions.
وقتی هم خودشونو به غش کردن میزنن و میگن این کار اورژانسیههههه! زود باش اینکاری که میگمو انجام بده، بهشون میگم که عزیزم:
You might be an urgency, but I'm not the emergency. 😎
و اینجوری به کارهامون ادامه میدیم و از ددلاینا عقب نمیمونیم . . .
+ ضمن اینکه معیارهای silliness رو هم بالا نگه میداریم :)))
- ۰۰/۰۱/۲۹
چقدررررر قشنگ!!!😍😍😍
هم ایدهاش هم ماجراش و هم خودشون :)
بینهایت دوست داشتنی
منم باید برم حواسخورهای خودمو درست کنم...