فوق ماراتن

در باب صدابیزاری، پذیرش رنج‌ها و سعه‌ی صدر

يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۳۳ ق.ظ
دیگر ویدیوهای ASMR نمی‌بینم. ولی در این مدت گوش‌هایم را هم نگرفته‌ام. هندزفری نزده‌ام و در را نبسته‌ام. یکی دو بار هم پیش آمده که حتی در اتاق نبوده‌ام و به اتاق پناه نبرده‌ام. خلاصه‌اش این است که دیگر فرار نمی‌کنم. راستش صداها همچنان آزارم می‌دهند، ولی فقط همین است. دیگر خودم خودم را آزار نمی‌دهم.

می‌دانید، به این نتیجه رسیده‌ام که در این دنیا خیلی چیزها رنج‌آور است. خیلی چیزها درد دارد. لازم نیست حتی برای تسکین خودم به درد دیگران رجوع کنم. دردهایی که در گذشته کشیده‌ام، همین دردی که در قلبم هست، بارها بزرگتر و جدی‌تر از این ارتعاشات موقت نامطلوب در هواست. حتی شاید آن‌هایی که اظهار صدابیزاری هم نمی‌کنند از این صداها خوششان نمی‌آید. ولی آن‌ها آن را تبدیل به نفرت نکرده‌اند. اگر چیزی آزارشان داده گذاشته‌اند در حد همان "خوش ندارم ولی قابل تحمل است" باقی بماند. انتظار نداشته‌اند دنیا سکوت کند و از آن‌ها بپرسد "چه چیزی میل دارید سرورم؟"  

یعنی، از بین شماهایی که صدابیزاری ندارید می‌پرسم، از صدای غذا خوردن دیگران خوشتان می‌آید؟ منظورم این است که، درست است برای من آزاردهنده است، اما، کسی می‌تواند مقدارش را اندازه بگیرد؟ شاید همه چیز فقط مربوط به آستانه‌ی تحمل باشد. 

بهرحال، هرچه که هست، می‌خواهم با رنج‌ها زندگی کنم. شبیه پیام‌های تبلیغاتی‌ای که وسط ویدیوهای یوتیوب می‌آیند و حال آدم را می‌گیرند. شبیه همان پیام‌ها که فقط نگاهشان میکنم و بیشتر از آنچه که هستند خودم را آزار نمی‌دهم. فقط نگاه می‌کنم و می‌گویم "خب بهای رایگان بودن همین است." 

به خودم گفته‌ام، بیا فکر کنیم این دردها هم، بهای رایگان بودن زندگی است.

بله. همین.  
----

+ دوستم می‌گوید این هنوز اول راه است. سختی‌های بزرگتر نشسته‌اند تا با میخ و چکش از تو آدم درخشان‌تری بسازند. می‌گوید خودت را دست سختی بده ولی دست اضطراب نه. 
از سختی گلایه ندارم. از آنچه گله دارم زبان گفتن ندارم. برای همین این رنج را به‌تنهایی خواهم کشید. به قول پاییز سعه صدر. نمی‌دانم. بهرحال چندان آرزو ندارم که خدا از رنجم بکاهد، و هرگز نمی‌خواهم رنجی در دل کسی بیندازد، فقط آرزو دارم به قلبم وسعت بیشتری بدهد. همین.

----

++ این مطلب را حدود یک‌ماه پیش نوشته بودم. و حالا! واقعاً انگار قلبم وسیع‌تر شده، طوری که سختی‌های آن روزها در نظرم زیادی مضحک و بچگانه است. دارم با رنج‌ها در آرامش زندگی می‌کنم :)

  • نورا

نظرات  (۳)

من تفریحی asmr نگاه می کنم، و یه دلیلش اینه که من اشتهام خیلی کمه و با asmr یکم بیشتر میشه و این خودش برای من خیلی خوبه :}

پاسخ:
اره منم موقعی که کرونا داشتم به همین قصد ASMR نگاه می کردم. ولی لامصب آدم یک آن نگاهش به غذای خودش میفته، مثلاً املته، خب دیگه مغز هم یکم عقل داره میفهمه داریم گولش میزنیم D: 

نورا میدونی جمله "به خودم گفته‌ام، بیا فکر کنیم این دردها هم، بهای رایگان بودن زندگی است." خیلی طلایی بود؟

برم بنویسم تو قسمت جملات به یاد موندنی اطرافیان، تو بولت ژورنالم.

خیلی خوشحالم که حالا ظرفیت جان ات رو بزرگ تر حس میکنی. خیلی حس خوبیه.

Amsr چیه؟ 

پاسخ:
^-^ خوشحالم که اینطور دیدیش. 
آره واقعاً احساس خوبیه. هرچند حافظ یه جا میگه : 
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود

حالا منم الان حس خوبی دارم، منتهی حقیقتاً "به خون جگر" بهش رسیدم :))) 

این ویدیوهایی که توش یه نفر نشسته غذا میخوره با آب و تاب :)) 

اون پی نوشت آخر یادداشتت اصلا ماااااااه بود! 

 

امیدوارم همیشه در آرامش باشی عزیزم :*

پاسخ:
^-^ چشات ماه میخونه ؛)

انشالله که همینطور باشه. دیگه اگه طوفانی‌ هم شدیم غرق نشیم لااقل :)) آرامش حالا نبود هم اشکال نداره‌ 
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آخرین نظرات
نویسندگان