مرا بخوان (۱ دقیقه)
صبورتر ز غورههای روی شاخهام
به دستهای نازکم چو برگ
تکیه دادهام
از این نگاه
یک شعاع نور بر دلم نشسته است
به قدر حبهای
به صبر نارسم امید بسته است
و باد
بین تارهای مشکیام ترانه می زند
صبوریام به پشت شانهها رسیده است
رها نمیشود از انتهای رشتهها
نوازشی که از نسیم دستهای دور دور دور
باد با خود آ-
-ورده است
صبورتر از انتظار یک رسیدنم
گذار لحظههای حال را تازه تازه بو
میکنم
خیال من فراز میرود
از این "اگر" به آن "اگر" سلانه میپرد
مرا بچین اگر رسید دستهای تو به دیدنم
مرا جدا کن از خودم
بغل بغل،
بگیر بودنم.
مرا فشرده کن
درون واژههای گرم خود بریز
اگر شراب قرمزی شدم
مرا ببوس
مرا ببوس اگر شراب شد سرودنم.
خیال من فراز میرود
صبورتر از انتظار این رسیدنم
اگر به انتهای فصلها رسید و خشک شد امید روی بوتههای رنج بودنم
مرا بخوان
مرا به لحن خود صدا بزن
مرا بخوان که شعر سرخ صبر یک زنم
#لبخند_نوشت
- ۰۰/۰۴/۱۹
درود و احترام
به عنوان یک پیشنهاد شاید اگه زمان لازم برای مطالعه رو ننویسد بهتر باشه