برنده شدن زیر دوش آب سرد
پنجشنبه, ۳۱ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۴۳ ق.ظ
گرمای تابستان در آن شهر کویری طاقتفرساست. نورا گاهی فکر میکند به چه روشی میتواند میزان تعریق بدن در دقیقه در این دما را اندازه بگیرد ولی در نهایت متوجه میشود آدم بهتر است به جای اینجور غر زدنها یک دوش آب سرد بگیرد و به اندازهگیری چیزهای مهمتر بپردازد. مثلاً اینکه دبی آب دوش چقدر است و در هر ثانیه که او زیر دوش است چه مقدار آب هدر میرود و با این آب چند نفر را میتوان سیراب کرد. البته در همان حالی که با موهای کفیاش سعی دارد یک شاخ کرگدن برای خودش بسازد، تاکید میکند که منظورش از "نفر" فقط انسان و شتر نیست و باید جاندارانی اعم از مورچهها و سوسکها و کلاغها و گوزنها و غیره را نیز مدنظر قرار داد. مدتهاست برای خودش چالش دوش پنجدقیقهای گذاشته، ولی راهی ندارد که بفهمد در این چالش برنده شده یا نه. وقتی دوش آب را باز میکند و شاخ کرگدنش خراب میشود فرصت دارد به راههای ممکن مختلف برای اندازهگیری این زمان فکر کند. تا حالا سادهترین و ارزانترین راه به نظرش شمارش از ۱۰۰۱ به بعد بوده. ولی همیشه آن وسط حواسش با فکرهای دیگری پرت میشود و نمیداند دفعه قبلی که شیر آب را بسته روی ۱۲۶۷ بوده یا ۱۲۹۷. البته به نظر خودش همینکه به این مسئله فکر میکند یک جور برنده شدن است. مثل کسی که همینکه تایید صلاحیت شود دیگر رئیس جمهور میشود. ضمن آنکه اگر آدم برای سرحال آمدن برود حمام و بعد از آنجا بازنده بیرون بیاید خیلی ناجور است. شایستهتر آن است که در این گرما، بعد از آنکه آدم حس میکند چیزهای زیادی را در زندگی باخته است، برود یک دوش آب سرد بگیرد و از حمام برنده بیرون بیاید. حیف که او نویسنده نیست و نمیتواند کتابی با عنوان "قهرمان زندگیات باش عنتر" یا "برنده شدن به سبک کرگدنها" بنویسد و این توصیههای ارزنده در این تابستان همراه آب از روی سر بخار میشود.
++ دارم کتاب "ابرها بزرگ بودند و سفید بودند و در گذر" از "ماتیاس چوکه" را میخوانم. از لحن سوم شخصش خوشم آمد و تصمیم گرفتم من هم یک متن در مورد خودم از زبان سومشخص بنویسم. که شد این. به نظرم بامزه است. شاید چند وقتی به عنوان یک نوع چالش در نوشتن این کار را ادامه دادم.
- ۰۰/۰۴/۳۱
خیلی جالب بود
منم گاهی از لحن سوم شخص استفاده میکنم خیلی خوبه :)