فوق ماراتن

متهم نمی‌گریزد

دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۳۱ ق.ظ

اگر راهی بود که از هستی ساقط شوم خوب می‌شد. ولی می‌ترسم خودم را بکشم و وارد دنیای دیگری شوم. نمی‌توانم مطمئن باشم و ریسکش را بپذیرم. احساس می‌کنم اختیار نبودن نداریم. پس فعلاً به بودنم ادامه می‌دهم. حتی برای سلامتی‌ام دعا هم می‌کنم. چون مریض بودن درد دارد. نمی‌خواهم درد بیشتری بکشم. تحملش را ندارم.


هرکسی به شیوه‌ی خودش آزارم می‌دهد. گاهی به این باور می‌رسم که من هم به شیوه‌ی خودم آزارشان داده‌ام. ولی گاهی هم حس می‌کنم حقم این نبوده. با اینحال محکمه‌ای نیست که مرا از فکرهایم آزاد کند. یک جور متهمی هستم که در بازداشتگاه است و نمی‌داند مرتکب چه جرمی شده، ولی می‌داند که زندگی‌اش بدون جرم هم نبوده است. 

  • نورا

نظرات  (۴)

منم گاهی دوست دارم کاملا نیست بشم

با مرگ به نیستی نمیشه رسید :(

پاسخ:
شاید هم بشه. ولی نمیشه مطمئن بود.

سلام

اون پستی که یه پاراگراف پیرامون امید داشت حذف شد؟

اومدم بگم چقدر برای من این مسئله مهمه و چقدر روم اثر میذاره

شاید یکی که همیشه تو داره با جریان عادی پیش میره اینو خیلی درک‌ نکنه ولی به محض اینکه میای کمی متفاوت رفتار کنی مدام این حس بریدن و دست کشیدن سراغ آدم میاد و بخش زیادی از بار سر پا موندن میاد رو دوش خود آدم

تو این شرایط من خیلی تلاش کردم انرژیم وابستگی کمتری به محیط و آدمها داشته باشه ولی همیشه سهم خوشحال شدن و انرژی گرفتن از دیگران رو حفظ کردم

سعیم اینه که اگه انگیزه‌بخشی هم‌ نبود بتونم کارم رو انجام بدم و مسیری که فکر‌ می‌کنم درسته رو با آرمانگرایی عاقلانه پیش ببرم ولی نمی‌تونم توصیف کنم دیدن آدم‌های امیدوار چقـــدر خوشحالم می‌کنه

اول و آخر آدم با تشکیلات و کار جمعی می‌تونه خیلی بهتر کار کنه نسبت به حالت انفرادی و من عادت کردم هر امیدواری رو ولو اینکه کلا تو یه حوزه‌ی دیگه باشه تو تیم با انگیزه‌هایی ببینم که امیدواری و درست کار کردنشون حتما روی سایرین هم تأثیر داره؛تشکل امیدوارها!

 

برای بهتر شدن احوالتون دعا می‌کنم ان شاء الله که برسه و مؤثر باشه...

پاسخ:
سلام. بله حذفش کردم.
البته اونا کسانی نیستند که بهم امید بدن، ولی خب خودشونم امید داشته باشن خوبه. گرچه کذایی. 

ممنونم  :) انشالله
  • عی‍ن‍‍ک ...
  • فقط و فقط عنوان! :))))))

    پاسخ:
    احساس می‌کنم شما یه چیزیو می‌فهمین که من نمی‌فهمم. عنوان چرا؟ 

    + یه بار یه داستانی نوشته بودم، بعد تو انجمن داستان‌نویسیمون خوندم و تموم که شد استادمون شروع کرد به تحلیل کردن. گفت استفاده از این نماد خیلی هوشمندانه بوده و در فلسفه‌ فلان معنیو میده و غیره. بعد من مظلومانه گفتم اوه چقدر عالی! ولی من نمیدونستم همچین معنی‌ای داره و شانسی انتخابش کرده بودم. و خلاصه همه خندیدن :)))) 

    حالا عنوان هم معنی خاصی داره برا شما؟ من نیتم خیر بوده بخدا.
  • عی‍ن‍‍ک ...
  • یه چیزیو من می‌فهمم که شما نمی‌فهمین! مگه می‌شه؟ آقا پست خودتونه، وبلاگ خودتونه، خونه‌ی خودتونه؛ و من اینجا فقط یه رهگذرم! :دی. اصلاً هر چی شما بگین من فقط همونو باید از پست بفهمم =)))))

    «متهم نمی‌گریزد» منو یاد سریال «متهم گریخت» و در ادامه منو یاد یه خاطره‌ای از اون سریال انداخت که ظاهراً هیچوفت قرار نیست از ذهنم پاک شه. بوخودا فقط همین بود :| :دی.

    + البته شایدم عنوانتون اصن ربطی به اسم اون سریال و اینا نداشت و ذهن غیر قابل کنترل من خیلی بی‌ربط یادش افتاد :/ هوم؟

    پاسخ:
    آهان آره. منم بر همون وزن نوشتم :)) ولی خب من خاطره خاصی ازش ندارم.
    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    آخرین نظرات
    نویسندگان