ارتفاع پرواز ، مشاهدات من در دارمینس
امروز ذهنم به تمامی درگیر یک مسئله بود. آخرین تحلیلها روی نتایج نتوانستند معنای خاصی نشان بدهند. پشت میز کار نشسته بودم و به درختهای روبرو خیره شده بودم، بدون آنکه به آنها نگاه کنم. یک پرندهی کوچک از شاخه بلند شد و در هوا چرخ زد. حرکاتش نامنظم بود و نمیتوانست خوب اوج بگیرد.
یکی از روشهای شناسایی پرندگان همین ارتفاع پروازشان است. اگرچه در ادبیات پرواز نماد آزادی و رهایی است، پرندگان آزاد و رها نیستند. هر پرندهای، حتی در آسمان بیکران، محدود است. یعنی، چیزهای زیادی هستند که تعیین میکنند یک پرنده تا کجا اوج بگیرد. قدرت خود پرنده و ژنهایش تنها یکی از آنهاست. بعضی پرندهها با آنکه تواناییاش را دارند ارتفاع زیادی نمیگیرند؛ چون دلیلی برای اینکار ندارند. آنچه میخواهند، غذا و آشیان، همه در ارتفاعات پایین است. مگر در فصل مهاجرت، که در آن پرندهها، گاه همبال با هواپیماها، بر فراز ابرها، و با بادهای تند، حرکت میکنند. اتفاق افتاده که پرندهای حتی در موتور یک هواپیما یا حتی جت، جان خود را از دست بدهد.[۱]
در حالی که آنجا نشسته بودم، به اینها همه فکر میکردم، به آن پرنده که مشخص نبود نوپرواز است یا در باد گیر افتاده. به آن منظره مینگریستم و به خودم فکر میکردم. اگر زندگی به پهنای آسمان بود، من در چه ارتفاعی بودم؟ آنچه میجویم روی زمین است یا بالای ابرها؟ و آنچه از درون مرا محدود کرده چیست؟ آیا هوا به راستی طوفانی شده، یا من پرندهای نوپا هستم که تلو تلوخوران پیش میرود؟
۱. منبع
- ۰۱/۰۱/۰۵
"بعضی پرندهها با آنکه تواناییاش را دارند ارتفاع زیادی نمیگیرند؛ چون دلیلی برای اینکار ندارند. آنچه میخواهند، غذا و آشیان، همه در ارتفاعات پایین است. "
ولی گاهی ما آدما " بی دلیل " اوج می گیریم.