فوق ماراتن

دلتنگ نیستم و نخواهم بود

جمعه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۱، ۱۱:۵۷ ق.ظ

مامانم پیام داده که چیکار میکنی و اظهار دلتنگی کرده. یکی دو بار هم شده که پشت تلفن گفته‌ن دلت تنگ نشده؟ و من جواب خاصی نداده‌م. نه گفته‌م اره نه گفته‌م نه. ولی خب منتظرم یه بار دیگه ازم بپرسن. که بگم نه. بگم برا چی دلم تنگ شه؟ برای اینکه تو خونه حبسم کنین؟ برای اینکه به اتاقم سرک بکشین بگین چیکار میکنی؟ برای اینکه وقتی میرم رو پشت بوم قدم بزنم بیاین بالا که ببینین با کسی تلفنی صحبت نمی‌کنم؟ برا اینکه بگین چرا پلک میزنی؟ برا اینکه مدام سرزنشم کنین که چرا جوری هستم که هستم؟ برا اینکه هرروز دعوا کنید سر چیزای بیخود؟ برا اینکه مجبورم کنین باهاتون بیام سفر؟ برای اینکه دو ماه مریض باشم و نتونم حتی ایستاده نماز بخونم و بگید به خودت تلقین نکن؟ برای کدوم قسمت از اون زندگی دلم تنگ شه؟ 


من خیلی دوست داشتم سه ماه دیرتر بیام اینجا. نه مدت طولانی. فقط سه ماه دیرتر. ویزام اعتبار داشت، دانشگاه بهم دیفر می‌داد، همه چیز جور می‌شد. ولی همه‌ی شما ترسیده بودین. من با غصه اومدم. مدیون شدم. چون به اون گفته بودم پدر مادرم خوشحال میشن که من بیشتر بمونم ایران. خوشحال میشن که بخوام ازدواج کنم. خوشحال میشن که تو رو ببینن. و هیچ کدومش نشد. و اتفاقات بدتری افتاد. و من موندم که شما واقعاً کی هستین. شمایی که اینهمه سال باهاتون زندگی کردم چقدر منفعت‌طلب هستید حتی برای بچه‌های خودتون و چقدر راحت تو چشم آدم نگاه می‌کنید و دروغ میگید و چقدر حقیرید. چقدر حقیرید شمایی که هیچ وقت دلم براتون تنگ نمیشه. 

  • نورا

نظرات  (۲)

حسنا سلاااام!!! چقدر دیر شده بود ازت بی‌خبر بودم. باید این آخر هفته برگردم آرشیو چند ماه گذشته‌ات را بخوانم :) خوبی؟؟؟؟ 

3>

پاسخ:
سلام سلام :) کار سختی در پیش داری چون خیلی پست گذاشته‌م :))) یه چندماهی طول می‌کشه خوندنشون :دی 
مچکرم ^-^ بله خوبم خداروشکر. شما چطوری؟ :) 

زمان میبره تا خشمی که بهشون داری کم بشه! برای من کلی طول کشید! البته خیلی هم کمک گرفتم!

الان واقعا دیگه خشمی بهشون ندارم! و خیلی حس خوبیه! یه جور سبکی دلنشین :) 

 

امیدوارم برای روزهای آخر اومدنت از دست من دلخور نباشی!  دلخوری؟ 

پاسخ:
نمیدونم دیگه خشمه یا نه. یعنی بیشتر شاید یه تاسفه. و بستگی به اتفاقاتی داره که در آینده میفته. ولی میدونم که میخوام همیشه ازشون دور بمونم.

دلخور نه. کمی ناامید بودم. و حس کردم کسی بهم اعتماد نداره :) 
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آخرین نظرات
  • ۸ ارديبهشت ۰۳، ۱۵:۱۱ - 🌺آسیــ هــ💚
    مرسی .
نویسندگان