دشمن در سیاست خارجی
یکی دیگر از چیزهایی که توجهم را به خودش جلب کرده مفهوم «دشمن» در ایران و بهتر بگویم در سیاست جمهوری اسلامی ایران است. داشتم توییتهای سیاستمدارهای ایرانی را میٰخواندم، و یک کتاب مربوط به اوائل جنگ ایران و عراق هم دارم همزمان میخوانم و خیلی به چشمم میآمد که مدام از این کلمه برای انتقال مفاهیم استفاده میشود، بدون آنکه به دلایل آن اشاره شود. مثلاٌ فرض کنید دو بچه در مهد با هم دعوا کنند و یکی برود ببیند چه اتفاقی افتاده. و یکی از بچه ها بگوید ما با هم دعوا میکنیم چون فلانی دشمن من است. به جای اینکه بگوید بر فرض موهایم را کشیده یا دفترم را خط خطی کرده.
حالا همزمان که ایران دارد با آمریکا مذاکره میکند وزیر خارجه عبداللهیان در توییترش نوشته: صفحه جدیدی در روابط جمهوری اسلامی ایران و #امارات گشوده شد. به گرمی دست همسایگان خود را می فشاریم. گرمی روابط همسایگان، دشمنان منطقه را مایوس می سازد.
یا یکی از توییتهای خامنهای-فارسی مثلاْ این بود که: آمریکاییها دنبال پیدا کردن دشمن هستند؛ گاهی از ایران و چین و روسیه نام میبرند. اما به نظر من آمریکا دشمنی بزرگتر از ملّت خودش ندارد! بزرگترین دشمن رژیم آمریکا الان ملّت آمریکا هستند؛ دنبال دشمن دیگری نگردند. همین دشمن هم هست که این رژیم را به زانو درخواهد آورد. [منبع]
و هرگز اشاره نمیکند آمریکا دقیقاٌ کجا به دشمنی با ایران یا ملت دیگری اشاره کرده. یا چرا ملت آمریکا دشمن آمریکاست!
و خب ما در مرگ بر کشورهای مختلف گفتن هم کم نمیگذاریم و این تفکر که «برخی کشورها دشمن ما هستند» و اصولاٌ اینکه «یک دشمن خارجی وجود دارد» از مبانی بنیادی ج.ا است که صریحاً هم بیان شده است. ( دشمنشناسی - حوزه) و این هم که رسانه دولتی در توجیه مرگ بر آمریکا گفتن میگوید «ما منظورمان مردم آمریکا نیستند منظورمان دولت آمریکاست» راستش خندهدار است.
بعد همزمان بایدن را میبینیم که در سخنرانیاش رو به مردم روسیه میگوید : شما دشمن ما نیستید. مردم آمریکا کنار شما و شهروندان شجاع اکراینی که خواستار صلح هستند میایستند. یا در جایی میگوید بزرگترین دشمن ما کرونا است.
یا زمانی که کیمجونگاون و ترامپ دیدار میکنند، کیمجونگاون در دیدار اول یک نامه برای ترامپ مینویسد که نامهای دوستانه است و بعد از دیدارشان ترامپ جمله معروفش را میگوید که : ما عاشق همدیگر شدیم.
من خودم آن زمانی که این خبر را شنیده بودم فکرم این بود که خب بله دیگر دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید! ولی حالا حس میکنم معنیاش این نیست، بلکه برعکس نشان میدهد دو نفر توانستهاند در عین اینکه سیاستهای خارجیٰشان با هم تضاد منافع دارد، وجوه مشترک انسانیشان را نیز ببینند.
خلاصه من به این نتیجه رسیدهام که با این نگاه ما هرگز در سیاست خارجیمان به توافقی دست نخواهیم یافت. چون هر چقدر هم که مذاکره کنیم این باور بنیادی که «دشمن وجود خارجی دارد» از بین نخواهد رفت و خامنهای یک گوشه نشسته که شکست مذاکرات را انتظار بکشد و بعد بگوید «دیدید گفتم فلانی دشمن ما است!». حال آنکه معلوم است که نمیتوان با کسی دست دوستی داد و همزمان در صورتش گفت :فراموش نکن ما دشمن یکدیگر هستیم! این یک پیشبینی زیرکانه نیست، یک اصل مسلم است.
و از بین بردن این تفکر در حال حاضر به سود رهبران ایران نیست. چون اگر دشمن مشترک ملی وجود نداشته باشد، دلیلی هم برای حس دوستی نسبت به فرماندهان جنگی وجود ندارد. چون در واقع این سوال پیش میآید که ما دقیقاً با چه چیزی در حال جنگ هستیم؟ و چه دلیلی برای این جنگ وجود دارد؟ یا حتی اگر این دشمنی ذاتی نباشد، و قابل حل باشد، آن وقت این سوال پیش میآید که آیا این شیوه از مبارزه بهترین راه است؟ بنابراین جمهوری اسلامی برای بقای خود و ایجاد شور نظامی-میهنی نه تنها به یک دشمن، بلکه به یک دشمن ذاتی نیاز دارد. clear enoguh.
+ نگاهی هم به قرآن کردم. به نظرم دشمنی در قرآن یک مسئلهی دینی است، ولی دشمنی در ایران تبدیل به یک مسئلهی ملی شده. که این دیگر در حیطهی اسلام نیست. ضمن آنکه ما هم یک کشور مسلمان نیستیم. حکومت میتواند حداکثر در قوانین فقه و جزا به دین رجوع کند، ولی نمیتواند ادعا کند ما کشور مسلمان هستیم. کشورها دین ندارند، آدمها هستند که میتوانند دین داشته باشند.
++ فقط حرفم این است که «تضاد منافع» و «دشمنی» متفاوت هستند.
- ۰۱/۰۳/۰۵
اگر این مسائل فقط در مقام نظر و تئوری بود بله میشد گفت که ساخته و پرداختهی سیاستمدارانه
ولی انقدر هم بیدلیل نیست و اینطور هم نیست که توضیح داده نشده باشه
پیشینهی تاریخی پررنگ و عینی داره و حداقل در سخنرانیهای آقای خامنهای من بارها ارجاعات تاریخیش رو شنیدم
و اینکه این مسئله رو نمیشه در لحظه فقط بررسی کرد؛ نگاه کلیتری رو میطلبه
مثلا در بحث مذاکرات، پیش از اینکه ما موضع مسئولین جمهوری اسلامی رو بررسی کنیم نباید بپرسیم اصلا چرا، با چه نیتی و بر چه اساسی آمریکا این همه فشار تحمیل کرده به یک ملت و کشور؟
طبیعتا وقتی این پیشزمینه رو نادیده بگیریم تحلیلمون از وقایع بعدش خیلی متفاوت میشه
این تجربهها فقط هم مربوط به تاریخ گذشته نیست؛ الان هم همینه
انقدر بروز و ظهور داره این مسئله که عموم هم مصادیقش رو راحت درک میکنن
اگر این مسئله دشمنتراشی بود و نه واقعی؛ مردم با شدت و فشار خیلی بیشتری علیه این موضع پرهزینه واکنش میدادن...
+تعارض منافع همیشه در تفکیک با دشمنی نمیمونه درسته که فینفسه و در مرحلهی اول دشمنی نیست
ولی نوع مواجهه و راهحلی که تو این موقعیت در پیش گرفته میشه اگر غرضورزانه و مبتنی بر له کردن بقیه باشه قطعا به ظلم و فساد کشیده میشه