ثبات داشتن در وبلاگنویسی
خب در مورد پست قبل. رفتم خودمو چای مخاطب گذاشتم. و در واقع یادم اومد که من خودمم یک "مخاطب" هستم، منتهی مخاطب سایر وبلاگها. بعد نشستم به تکتک وبلاگهایی که دنبال میکنم و دوستشون دارم فکر کردم. و به نظرم اومد که مهمترین چیز ثبات داشتنه. یعنی مثلاً "بنفش آبی کبود" هرروز مینویسه و منم هرروز وبلاگشو میخونم. و قبل از اینکه وبلاگشو باز کنم میدونم با یه نوشتهی نهایتا پنجشش خطی مواجه خواهم بود، و سبک نوشتنش رو هم میشناسم. یا مثلاً الهه شاید ماهی یکی دو تا پست بذاره، بعضی وقتا هم شده که پشت سر هم پست بذاره؛ ولی بازم میدونم یه متن حدوداً سه پاراگرافیه، در مورد زندگیش، آمیخته به کمی احساسات، و اتفاقاتی که منو به فکر فرو میبره. و به طور کلی سبک خودشو داره و بازم برام آشناست. یا نورا که متنش همیشه طولانیه، و همراه با جزئیات و توصیفات زیاد. و البته که زیبا. و میتونم همینجور به تک تک وبلاگها با سبکها و حجمکارهای مختلف فکر کنم؛ ولی نکتهی مشترک همهشون همون ثباته. همینکه میدونی وقتی باز میکنی با احتمال زیادی چه چیزی در انتظارته.
من به این اندازه ثبات نداره نوشتنم. و هنوز نمیدونم راهش چیه برام. باز حالا برم بهش فکر کنم.
- ۰۱/۰۵/۰۶
ثبات مهمه ؟ یعنی اینکه همیشه بدونی قراره با چه متنی روبرو بشی خوبه ؟