مسیر پیشرفت با پسرفت همراه است
آره امروز داشتم فکر میکردم که اینجوریه که من یه چیزی رو متوجه میشم سر یه تلنگر، یه مدت خوبم و حس میکنم بهبود داشتهم، ولی در مدت طولانیتر یادم میره و برمیگردم به عادت های گذشته. باز یه تلنگر دومی میخورم، دفعه دوم شاخکام تیزتر میشه ولی بازم اون گرایش بازگشت به عادت ها هنوز وجود داره. و این شاید یه ده بیست باری اتفاق بیفته تا بالاخره شیرفهم بشم و عادت جدید شکل بگیره و از اون منی که در گذشته بودم جدا بشم تا حدی که یادم نیاد چرا قبلاً «اونجوری» بودم و اونجوری بودن چه حسی داره و چه شکلیه.
خلاصه اره پسرفت هم یه بخشی از پیشرفته. در نگاه من البته.
- ۰۱/۱۱/۱۱
کامنت یکی از دوستان ذیل یکی از پست ها که به درد این پست شما هم می خوره:
خداوند مکاره!
اینطور نیست که برای خوب بودن یک قلق پیدا کنیم و بتونیم بلندترین قله معرفت رو فتح کنیم. هر قلق پنج بار جواب میده! دفعه ششم جواب نمیده. دفعه هفتم جواب نمیده. اگر جواب داد، بدونیم که گمراه شدیم! و خدا ما رو در توهم دانایی رها کرده.
ما دنبال علامت میگردیم. از خدا طلب میکنیم راه را به ما نشان بده. خدا ما رو راهنمایی میکنه. یک فایل تصویری آموزنده جلوی ما قرار میده. یک پست ارزشمند در یک وبلاگ مستحکم مقابل روی ما قرار میده. و ممکنه من تصور کنم قلق غایی معرفت رو پیدا کردم. اما پنج روز که میگذره، از انرژی میافتم. اینجاست که لطف خدا دوباره شامل حال ما شده. دوباره بیا پیش من. دوباره از من بخواه. دوباره از من بپرس.
دعا ها.. این نعمت بی پایان خداوند.. همه عالی هستند. هر کدوم شون چند روزی در معرفت و تعالی رو به روی ما باز میکنند. مثل کلید. اما من نباید دنبال کلید باشم. دنبال کلید ساز باید باشم. دنبال یاد گرفتن حرفه کلیدسازی..