فوق ماراتن

باشگاه و اعتماد و کتاب‌های نخوانده

چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۱۵ ق.ظ

با همخانه‌ای‌اش باشگاه رفتند و قرار شد همین دو روز در هفته همین ساعت بروند. هنوز هم ته دلش به هم‌خانه‌ای اطمینان ندارد که این وعده را عملی کند. ولی حالا که گواهینامه‌اش را گرفته خودش تنهایی می‌تواند به راحتی بیاید و برود. به اینجای فکرها که رسید فکر کرد خب آن وقت بقیه هم حق دارند که سخت به او اعتماد کنند. چون خودش هم گاهی آنطور که باید سر وعده‌اش نبوده است. فکر کرد وعده‌هایی که داده و عمل نکرده به اندازه‌ی کتاب‌هایی است که خریده و نخوانده. یکی از اهداف سال جدیدش این بود که تمام کتاب‌هایی که خریده را بخواند و هیچ کتاب جدیدی نخرد. دوست داشت بقیه به او اعتماد کنند. 

  • نورا

نظرات  (۱)

  • کـــوالـای خستــــــه
  • این بهترین تصمیمی بود که می تونه بگیره~ 

    من هم دارم کاتب هایی که خریدم رو می خونم و شروع کردم به خوندنشون

    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    آخرین نظرات
    نویسندگان