باشگاه و اعتماد و کتابهای نخوانده
چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۱۵ ق.ظ
با همخانهایاش باشگاه رفتند و قرار شد همین دو روز در هفته همین ساعت بروند. هنوز هم ته دلش به همخانهای اطمینان ندارد که این وعده را عملی کند. ولی حالا که گواهینامهاش را گرفته خودش تنهایی میتواند به راحتی بیاید و برود. به اینجای فکرها که رسید فکر کرد خب آن وقت بقیه هم حق دارند که سخت به او اعتماد کنند. چون خودش هم گاهی آنطور که باید سر وعدهاش نبوده است. فکر کرد وعدههایی که داده و عمل نکرده به اندازهی کتابهایی است که خریده و نخوانده. یکی از اهداف سال جدیدش این بود که تمام کتابهایی که خریده را بخواند و هیچ کتاب جدیدی نخرد. دوست داشت بقیه به او اعتماد کنند.
- ۰۲/۰۱/۳۰
این بهترین تصمیمی بود که می تونه بگیره~
من هم دارم کاتب هایی که خریدم رو می خونم و شروع کردم به خوندنشون