امید و انتظار
فکر کرد امید و انتظار از یک جنسند. امید شاید واژهای باشد برای پوشاندن نیت درونی، که همان انتظار است. در جستجوی تفاوت بین امید و انتظار برآمده بود. جایی نوشته بود «انتظار باوری قوی مربوط به آینده، و امید احساسی خوشبینانه مربوط به آینده است.» اما چطور میتوان احساس خوشبینی داشت و باور نداشت؟ فکر کرد امید به اندازهی انتظار نازیباست. خودخواهانه است. و فکر کرد در نبود امید، این ناامیدی نیست که جریان پیدا میکند، در نبود امید، زمان حال جریان مییابد. امید و انتظار نگاهی به آیندهاند، آیندهای بیانتها، و در نبود آنها «اکنون» فرصت جلوه مییابد.
بوتههای ریحان را که کاشته بود نمیدانست ریشه خواهند گرفت یا نه. از خودش پرسیده بود انتظار دارد ریشه بگیرند؟ امید چه؟ بعد خودش را از امید و انتظار تهی کرده بود. روز در میان به هر سه گلدان آب داده بود.
یکی از بوتهها دو برگ جدید داد. دو گلدان دیگر خشک به نظر میرسیدند. همچنان امید نداشتن را تمرین میکند. پای هر سه گلدان آب میریزد.
+ شاید بهتر بود مینوشت توقع و انتظار و امید. چون بار منفی توقع نمایانتر است. ولی منظور همان بوده است.
- ۰۲/۰۲/۲۱
این اکنون زشت و نازیباست و من نمی خوام جلوه پیدا کنه.