فوق ماراتن

۳ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

اگر راهی بود که از هستی ساقط شوم خوب می‌شد. ولی می‌ترسم خودم را بکشم و وارد دنیای دیگری شوم. نمی‌توانم مطمئن باشم و ریسکش را بپذیرم. احساس می‌کنم اختیار نبودن نداریم. پس فعلاً به بودنم ادامه می‌دهم. حتی برای سلامتی‌ام دعا هم می‌کنم. چون مریض بودن درد دارد. نمی‌خواهم درد بیشتری بکشم. تحملش را ندارم.


هرکسی به شیوه‌ی خودش آزارم می‌دهد. گاهی به این باور می‌رسم که من هم به شیوه‌ی خودم آزارشان داده‌ام. ولی گاهی هم حس می‌کنم حقم این نبوده. با اینحال محکمه‌ای نیست که مرا از فکرهایم آزاد کند. یک جور متهمی هستم که در بازداشتگاه است و نمی‌داند مرتکب چه جرمی شده، ولی می‌داند که زندگی‌اش بدون جرم هم نبوده است. 

  • نورا

از تنهایی نباید گلایه کرد. یعنی درست که آدمی با یک "حالت چطور است؟" دلخوش می‌شود، ولی جملات بعد از آن لزوماً دلخوش‌کننده نیستند. گاهی کلماتی که برای واضح‌کردن منظورم به کار می‌برم، بیشتر باعث سردرگمی می‌شود. بعضی معتقدند "زبان" یک ویژگی ممتاز است که انسان را از حیوان جدا می‌کند. ولی می‌خواهم بگویم این ویژگی لزوماً هم ممتاز نیست، چرا که قابلیت سکوت کردن را از ما گرفته است. یعنی اگر من یک پرنده بودم، احتمالش بیشتر نبود که با سایر پرندگان به توافق برسم؟ در چشمان هم نگاه می‌کردیم و برای هم آواز می‌خواندیم و خوش بودیم که مقصود یکدیگر را می‌فهمیم. درگیر کلمات نبودیم و چه بسا که واقعاً هم از طریقی غیر مادی قادر به درک یکدیگر می‌بودیم. 


حالا نه اینکه از انسان بودنم ناراحت باشم. Just saying. 

  • نورا

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ 

- صفحه‌ی ۷۶، سوره‌ی ۲، آیه‌ی ۲۰۰ 


راستش به استخاره‌ اعتقادی ندارم. یعنی، چشم و گوش و عقل را هم همان خدا بخشیده. ولی دوست دارم گاهی قرآن را تصادفی باز کنم و دلم را به یک آیه‌ی تصادفی گره بزنم. امشب صبر آمده. تنها دفاعی هم که من در برابر سختی‌های زندگی‌ام دارم صبر است. و البته صبر چیزی نیست جز در لحظه بودن. جلو نیفتادن از زمان. حرص نداشتن برای آینده. نچسبیدن به گذشته. باید ذهنم را خالی کنم و روی دم و بازدمم تمرکز کنم. باید اجازه بدهم رویاها مسائل حل نشده را حل کنند. باید همه چیز را رها کنم و به زمان بسپرم و دعا کنم آنچه خیر است اتفاق بیفتد. و زیر لب تکرار کنم من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی. 


+ آن ۲۰۰ اشاره به این دارد که قرار است ۲۰۰ سال زندگی کنم :)) 

  • نورا
آخرین نظرات
نویسندگان