سالی که گذشت و سالی که پیش روئه
جمعه, ۹ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۴۵ ب.ظ
دو روز دیگه سال جدید شروع میشه. اهداف ۲۰۲۲ رو که رو دیوار چسبونده بودم کندم و آوردم بخونمشون.
۱. نوشتن دومین مقاله. نه نشد. یعنی موضوع پیچیدهتر از چیزیه که فکر میکردم. هنوز دارم روش کار میکنم و هنوز کمی سردرگمم. نمیفهمم چرا پیوندهای اتمی شکل میگیرن و نمیدونم انرژی فعالسازی از کجا اومده. خدا پدر مادر گوگل ترنسلیت رو بیامرزه، وگرنه باید میرفتم سوئدی یاد میگرفتم تا بتونم مقالهی آرنیوس رو بخونم. امیدوارم آخرش بفهمم. اگه این مشکل حل بشه، یکی که چه عرض کنم، تو ۲۰۲۳ ممکنه بتونیم سه تا مقاله بیرون بدیم.
۲. تسلط به بلندر، طوری که بتونی به رزومهت اضافهش کنی و ۵ تا ویدیو بسازی. ۵ تا ویدیو نساختم، ولی در حدی یاد گرفتم که به رزومهم تو سطح ابتدایی اضافهش کردم. احتمالاً سال بعد کمتر فرصت جینگولبازی داشته باشم و نتونم بیشتر روش مانور بدم. ولی استادم ازم خواسته بود یه پوستر برای وبینارشون بسازم و با اون خیلی حال کردم :)
۳. تسلط به ماشین لرنینگ. خوندن دو تا تکستبوک و اضافه کردن به رزومه. بازم هنوز زیاد مسلط نیستم. یه کورس گذروندم تو دانشگاه، تقریباً میتونم با سایکیتلرن کار کنم، یه کتاب برای NLP دارم میخونم. ولی هنوز هیچوقت از پایه برا خودم یه شبکه درست نکردهم. سال بعد خواه ناخواه باید اینکارو بکنم.
۴. سوپرمنتی شدن، طوری که استادت به راحتی بتونی تو رو به پرینستون یا هرجای دیگه که خواستی ریکامند کنه. این تیک خورد و ریکامهای خیلی خوبی گرفتم ازش.
۵. خوندن مستمر کتاب. نیم ساعت در روز. نه یه دورههایی بوده که اصلا کتاب نخوندهم. کلا هم راستش دیگه زیاد هدفم مقدار کتابایی که میخونم نیست. آهستهتر کتاب میخونم الان و دوست دارم یه جوری بخونم که یادم بمونه همیشه. سال بعد هم امیدوارم کتابای خوبی سرراهم قرار بگیرن. الان دارم دو تا کتاب psychology of money و chatter رو میخونم.
۶. روی فرم اومدن، ورزش مرتب و روزانه. اینم میشه گفت تیک خورد. امروزم زیر بارون دویدم و الان حس میکنم تب دارم. ولی میدونم تب ندارم. فقط بدنم کوفتهست یکم.
۷. گرفتن گواهینامه. هنوز نه. ولی الان پرمیت دارم و دارم میرم با یکی از دوستام تمرین که آزمون عملی هم بدم. انشالله قبل از تولدم بتونم بگیرم.
۸. کسب تمام ویژگیهای یک فرد بالغ. یه ویدیو دیده بودم از چند ویژگی افراد بالغ و منظورم اون بود:
- مراقبت از سلامت جسم. اینکه خودت دکتر بری اگه لازم شد، و خودت مراقب سلامتیت باشی. غذای خوب بخوری، ورزش کنی، خوابت منظم و کافی باشه. تو این خوب بودم. دندونپزشکی رفتم. واکسنامو زدم. چکاپ خون گرفتم. آشپزی کردم. ورزش کردم. سر وقت خوابیدم.
- مدیریت مالی. فرم مالیات پر کردم. پول پسانداز کردم. کردیت کارد گرفتم. یه سری خرجای الکی هم کردم، ولی دارم بهتر میشم.
- نظم داشتن. تقویم داشتن دیگه بخشی جدانشدنی از زندگیم شده و کارامو میتونم به خوبی هماهنگ کنم و ددلاینامو برسونم و دیر به میتینگ نرسم. همهی درسام رو هم A شدم. بله.
- مسئولیتپذیری (ownership). بقیه رو مقصر ندونستن، عذرخواهی کردن وقتی میدونی کار اشتباهی کردی، دروغ نگفتن، اینتگره بودن.
توی عذرخواهی هنوز خوب نیستم. یعنی فکر میکنم خب اگه عذرخواهی کنم که خیلی سادهست، باید دفعهی بعد به طور عملی کارمو خوب انجام بدم و نشون بدم که این دفعه یه اشتباه بوده. ولی باید یاد بگیرم عذرخواهی هم کنم، هنوز سخته برام. توی دروغ نگفتن سههزار برابر بهترم، یه دلیلشم فیدبک خوبیه که اینجا همیشه از صداقت گرفتهم، چون آدما ازت انتظار ندارن یه ربات یا یه معصوم باشی. و سعی میکنم توی چیزای خیلی کوچیک هم دروغ نگم و حساس باشم. ولی هنوزم با خانوادهم نمیتونم صددرصد صادق باشم، فقط تلاش کردهم اصلا توی موقعیتی که بخوان ازم سوال بپرسن قرار نگیرم. یه جنبهشم اینه که کمتر برام مهمه بقیه چه فکری در موردم میکنن، میتونم از پوینت خودم دفاع کنم، و برا همین کمتر لازمه از چیزی که هستم خجالتزده باشم و بهخاطرش بخوام دروغ بگم.
- کمک خواستن. یه روز رفتم مشاوره وقتی که حالم خیلی بد بود. اگه نیاز به راید داشته باشم میگم. سوالامو تو گروه میپرسم. فکر میکنم تا جای لازم خوبم ولی در حدی نیستم که زیاد هم از بقیه کمک بخوام و همنقدر برام مناسبه.
- دوست خوبی بودن. توی گوش دادن بهتر شدهم. حسادتم رو تبدیل به انگیزه میکنم. از بقیه کمتر انتظار دارم. توی یک ماه اخیر شروع کردهم و به دوستام پیام هم میدم گاهی که حالشون رو بپرسم.
- تمیزکاری. ظرفا رو مرتب میشورم. لباسامو مرتب میبرم لاندری. هنوز تو جارو زدن خوب نیستم. زبالهها رو میذارم بیرون. اتاقم مرتبتر از قبله، برنامه غذایی دارم، یخچال مرتبه و توش چیزی کپک نمیزنه. ولی هنوزم کمکم دارم بهتر میشم و جا داره گاهی بالغتر باشم.
- جا باز کردن برای تفریح. پارسال یه زمانی بود که هرکی دعوتم میکرد قبول میکردم، و بعدش یه مدت بود که همیشه رد میکردم. الان ولی حس میکنم میدونم کجاها قراره بهم خوشبگذره، کجاها قراره معذب باشم، و چه موقعی تفریح به کارم آسیب نمیزنه و واقعا وقتشو دارم و چه موقعی تفریح قراره باعث بشه به کارم نرسم. حس میکنم الان تعادل خوبی دارم. و البته که تنهایی تفریح کردن رو هم دارم یاد میگیرم و اینجوری نیستم که حتماً بخوام کسی همراهیم کنه.
البته الان فکر می کنم بالغ بودن چیزای دیگه هم هست. مثلاً اینکه وقتی میشنوی یکی از فامیل مریض شده زنگ بزنی حالش رو بپرسی و کلاً جویای احوال اطرافیانت باشی. دیگه اینکه تصمیماتت صرفاً بر مبنای احساس نباشه و بتونی بر فرض یک سال بعد اگه کسی ازت پرسید چرا اینکارو کردی بگی به این دلیل و اون طرف براش میک سنس کنه. به طور کلی emotional regulation و impulse control. اینکه بتونی از بقیه هم مراقبت کنی در یک لول بالاتر و بقیه بتونن گاهی روت حساب کنن. اینکه آشفته نشی تو مشکلات. میشه گفت توانایی حل مسئله به جای کاسهی چهکنم دست گرفتن. دیگه کلاً در زمان جال زندگی کردن هم به نظر من یه ویژگی افراد بالغه. هرچی بزرگتر میشی باید کمتر رویاپردازی کنی و بیشتر برنامهریزی کنی. و اینکه خودت بتونی حال خودتو خوب کنی، و فکر نکنی قراره یکی دیگه بیاد مشکلاتتو حل کنه. حتی تراپیست هم یه جور راهنمایی میتونه بهت کنه، نمیتونه تو رو از افسردگی در بیاره. تهش خودتی. عجول نبودن هم برا من یه بخش بزرگی از بزرگسالی بوده که حالا شاید بعداً بیشتر در موردش نوشتم. خلاصه اینا هم برا من درسایی بوده که امسال گرفتهم و بالغتر شدهم از این نظر و به نظرم اینا هم جزو بالغ بودنه :)
اهداف سال بعدمم دوباره مینویسم. البته احتمالاً کمتر رویایی باشه. مثلا روزی نیمساعت کتاب خوندن خیلی تابلوئه که شدنی نیست، نمیدونم چرا پارسال نوشته بودمش.
امیدوارم سال خوبی برای همه باشه و همه بتونن به آیندهشون و سال های پیش روشون فکر کنن.
- ۰۱/۱۰/۰۹
به نظرم شما دارین زندگی می کنین..و زندگی با لوله کشی ساختمون فرق داره. همه چیز خط کشی شده و مرتب نیست. خیلی چیزا رو هم نمیشه توی برنامه اورد....مثلا برای بالغ شدن اینطور نیست که شما اگه چندتا پادکست گوش دادین و n تا کتاب خوندین تیک بالغ بودن رو بزنید! نیاز به فهم و تماشا و تجربه و تفکر داره.
ولی در کل لذتبخش بود دیدن برنامه هاتون...خدا قوت...و امیدوارم سال دیگه به هشتاد درصد برنامه ها برسین.
+ سال نگار شمسی رو هم قبلا امتحان کردین؟ چون این که سالتون رو طبق سال میلادی تنظیم کردین و وسط زمستون تموم میشه هم جالبه هم متفاوت. می خوام ببینم اونم امتحان کردین و دیدین این بهتر بوده، یا از اول اینطور بوده؟