وای یهویی یا کلی خبر اومدم! با صدای اون خانم شبکه یکیه بخونید :
سرتیتر خبرها :
حسنا در دو روز گذشته آزمون آیلتس خود را با موفقیت به اتمام رسانده و باید تا دو هفته آتی منتظر اعلام نتایج باشد.
استاد آمریکایی طی یک ایمیل خبر پذیرش حسنا را به وی اعلام نموده و ابراز خوشحالی کرده است.
دی ری ری رین!
اما اخبار ...
جمعه و شنبه ( که امروز باشه) آزمون آیلتس داشتم. جمعه اسپیکینگ و امروز هم ازمون کتبی. دیگه دیروز صبح راه افتادیم خانوادگی رفتیم مرکز استان، چون حوزه آزمونم اونجا بود. هرچند بخاطر کرونا خیلی شرایط سخت بود، ولی دیگه چون خیلی وقت بود بیرون نرفته بودیم گفتیم یه سفر یه روزه بریم. غذا از همینجا با خودمون بردیم و یه شب هم تو هتل موندیم (با الکل اضافه!) دیشب رفتیم یکی از پارکای معروفش یه نیم ساعتی قدم زدیم و امروز هم بعد از اینکه آزمونمو دادم، یه تفرجگاهی اطراف شهرش هست، رفتیم اونجا هم همون نیم ساعت اینا بودیم و عکس گرفتیم و یکم راه رفتیم. با همین حال هم به بچه ها ( و من!) خیلی خوش گذشت. انگار آدم وقتی قرنطینه ست قدر این لحظات نفس کشیدن تو هوای آزادو میدونه. عین این ندید بدیدا بودیم که درخت و آسمون و کوه ندیده ن :)))))
اما آزمون!
اسپیکینگ که یه شرح مفصلی براش تو کانال نوشته بودم اینجا هم همونو کپی میکنم :
اولش که رفتیم و خب یه ساختمون چند طبقه بدون هیچ تابلویی بود، یکم اون دور و برا رو گشتیم چیزی ندیدیم، من دوباره آدرسو نگاه کردم؛ دیدم اا پلاکشو نوشته (قبلش با لوکیشن میرفتیم) و پیداش کردیم. همزمان یه آقایی هم وایستاده بود همونجا زنگو داشت میزد. دیگه درو برا اون باز کردن منم رفتم داخل. بهش گفتم شما هم آزمون دارین؟ گفت آره. دیگه حرف نزدیم سوار آسانسور شدیم رفتیم بالا.
دو تا خانم اونجا بودن. یکی پشت میز نشسته بود و یکی هم سرپا بود. خانمی سرپا بود بهم گفت بشین رو اون صندلی. ازم اثر انگشت سبابه گرفت، گفت ماسکتم در بیار، عکس گرفت ازم. بعدش خانمی پشت میز بود ازم پاسپورتمو گرفت، گفت امضای پاسپورتتو رو این قسمت سیاه امضا کن ( یه خودکار الکترونیکی داشتن). منم گفتم امضام یادم نیست میشه از رو پاسپورتم نگاه کنم؟ 😅😅 دیگه داد بهم گفت آره. آخرشم خیلی کج و کوله امضا کردم. گفت ولی اوکیه.
بعد یه اتاقی بود، صندلی گذاشته بودن توش و یه کمد هم بود (ازین فلزیا که کلی طبقهی کلیددار داره). گفت وسایلاتو بذار اونجا، بعد صدات میکنن بری. منم نشستم و زنگ زدم به یکی از دوستام. قبلاً بهش گفته بودم فلان روز هستی یا نه، من آزمون دارم میخوام اگه میتونی بهت زنگ بزنم یکم انگلیسی حرف بزنیم زبونم گرم شه 😁 زنگ زدم بهش و کلی بهم روحیه داد فکم گرم شد خلاصه. ( تو این ویدیو (https://youtu.be/olZh3nc0BYU) اینکارو توصیه کرده بود برا کاهش استرس)
بعد اون پسره که نویتش جلوتر از من بود رفت، یه دختر دیگه اومد، گفتم آزمونتون ساعت چنده؟ (همون انگلیسی)، گفت ۱۵:۴۰ گفتم اا منم! بعد بهش گفتم خیلی کم سن و سال به نظر میرسی، میتونم بپرسم چند سالته؟ (بخدا فکر کردم دبیرستانیه حس بزرگ بودن بهم دست داد) گفت ۲۷ سالمه. ولی همه بهم همینو میگن 🙊 من یکم خجالت کشیدم گفتم فکر میکردم نهایتش ۱۸ سالت باشه. ولی خب خوبه آدم انقد جوون به نظر برسه. گفت آره خب. تو چند سالته؟ منم گفتم ۲۲ 😎
دیگه اون رفت و برگشت، بعدش هم نوبت من شد. صدام زدن و چک کردن که گوشی همراهم نباشه. رفتم داخل اتاق و نشستم. میز ممتحن با میز من جدا بود. یه خانوم میانسالی بود. سلام و احوالپرسی کردیم. سرجام نشستم و سعی کردم ژست قدرت هم بگیرم ( این ویدیو (https://youtu.be/jCZ7cXciAVU) توصیه کرده بود.) دیگه اسممو از رو برگه خوند، تایید کردم. گفت که ماسکت محکمه؟ گفتم فکر میکنم محکم باشه. فیت به نظر نمیرسه؟ گفت چرا الان اوکیه، ولی میخوام بهت بگم اگه در طول آزمون بهش دست بزنی مجبورم صحبتتو قطع کنم پس الان مطمئن شو راحت و فیته و اصلا بهش دست نزن. گفتم چشم.
بعد هم ضبط صوت رو روشن کرد، منو معرفی کرد و شماره داوطلبیمو خوند، بعدشم ضبطو گذاشت جلوی من و آزمون رسماً شروع شد. حالا دیگه در مورد سوالا حرفی نمیزنم، همون روند عادی آیلتس. Part 1 و ... .
تو همون پارت۱ بهم گفت دانشجویی یا میری سرکار؟ گفتم دانشجوام + مخلفاتش. خب آزمون اینجوریه که سوالای بعدی رو طبق جوابای خودت ازت میپرسن. بعد بهم گفتم چه چیزی رو در مورد شغلت دوست نداری؟ من یه لحظه چشام گرد شد؛ بعد دیدم خودش سریع گفت ااا ببخشید گفتی دانشجویی و سوالشو عوض کرد 😃
یه جا هم یه سوالی پرسید که متوجه نشدم یکی از کلماتشو، یعنی شما فکر کن اون از زیر دو لایه ماسک حرف میزد، منم با دو متر فاصله نشستهم :))) گفتم میشه سوالتونو تکرار کنید؟ تکرار کرد و دفعه دوم گرفتم و جواب دادم.
بعد تو پارت۲ باید ۲ دقیقه در مورد تاپیک صحبت کنید. انگار من کمتر صحبت کردم یکم، خودش یه سوال کوچیک پرسید و جواب دادم و بعد رفتیم سراغ پارت ۳. تو پارت۳ هم سوال آخر، این گفت rays، من فک کردم میگه raise؛ گفتم ببخشید متوجه سوالتون نمیشم، دوباره تکرار کرد و دید انگار هنوزم گیجم با دست اشاره کرد rays ( ادای تابیدن رو در آورد). گفتم آهاااان اون ریز! و جوابشو دادم. بعدشم پایان آزمونو اعلام کرد؛ تشکر کردم و تمام 🥳
اوه راستی! قبل از آزمون برا کاهش استرسم "آینه تراپی" هم کردم :)))) از همون خانمی که پشت میز بود پرسیدم آینه دارید اینجا؟ گفت آره تو دستشویی هست. رفتم جلوی آینه یکم به خودم روحیه دادم و گفتم فایتینگ! 💪👊
حالا برم سراغ آزمون کتبی!
من شبش یکم استرس داشتم و ساعت 3 اینا بود یکی رفت دستشویی من دیگه از خواب پریدم و همینجوری بعدش تو خواب و بیداری بودم. دیدین یه وقتایی آدم خوابه ولی صداهای اطرافو هم میشنوه و فکر میکنه بیداره؟ همون حالت بودم دقیقا تا صبح. چند بار هم گوشی رو چک کردم تا اینکه بالاخره 6:45 بیدار شدم. بقیه رم بیدار کردم. چون پیامی که برام فرستاده بودن گفته بودن 7:45 در محل ازمون حاضر باشید. منم چون میدونم خانواده متاخری دارم :))) بهشون گفتم بدویین که من 7ونیم باید اونجا باشم و تا اونجا هم نیم ساعت راهه ( در صورتی که تو مپ زده بود 22 دقیقه D:). دیگه با اونهمه دویدنی که اونا کردن و چایم رو هم تو ماشین خوردم و مامان برام یه کیک هم خرید که تو راه خوردم، دقیقا 7:44 دقیقه رسیدیم محل آزمون. یه هتل نسبتا معروف تو شهر بود. اونجا رفتیم و دیگه راهنمایی کردن گفتن برو طبقه اول. اهان اینو هم بگم، من فکر میکردم مثلا وقتی گفتن 7:45 اونجا باشین، قراره 8 ازمون شروع شه، در صورتی که تا ما رفتیم تو صف و وسایلو تحویل دادیم و دمای بدن گرفتن و بازرسی کردن و پاسپورت چک کردن و این حرفا، ساعت 9 دقیقا ازمون شروع شد. من رفتم تو صف وایستادم و نمیگم فاصله نداشتیم با هم، ولی همه هم رعایت نمیکردن. مخصوصا خیلیا با هم دوست بودن و مثلا یه گوشه می دیدی چار نفر جمع شدن تو دهن هم دارن صحبت میکنن. اونجا پلاستیکای شماره دار گذاشته بودن، خودمون وسایلمونو اولش میذاشتیم تو اون پلاستیکه. بعد از اینکه دما رو چک میکردن، می رفتیم وسایلو تحویل می دادیم، بعدش رو پاسپورتمم شماره ی پلاستیکمو زدن با یه برچسب. بعد اثر انگشت دادم، پاسپورتمو هم چک کرد، شماره صندلیمم رو پاسپورتم زد با برچسب و رفتم مرحله بعدی. که پاسپورتمو گرفت و گفت ماسکتو بردار یه لحظه برداشتم. ردم کرد ازونجا. بعدم چک میکردن چیز فلزی نداشته باشیم و دیگه می رفتیم رو صندلیامون. منم دکمه شلوارم فلزی بود یه لحظه بوق زد D: بعد زیر پالتومو نگاه کرد گفت اهان بخاطر دکمه س!
حالا من کلیییی نگران زمان بودم، چون ساعتم خراب بود. داده بودیم تعمیر ولی بازم درست نشده بود. گفتم دیگه باید بریم یه ساعت معمولی هم شده بخریم. شب قبلش رفتیم و یه ساعت خریدیم. وقتی رفتم، بهمون گفتن هیچی نمیتونین ببرین داخل جز مداد و پاک کن، ساعتاتونم باید در بیارین. چه هوشمند باشه چه نباشه. خلاصه ضایع شدم :))))
رفتیم نشستیم سر جاهامون. یه سالن معمولی بود، صندلیا رو به ردیف چیده بودن، فاصله بین صندلیا همون یک متر بود. همه هم ماسک داشتن. ولی گفته بودن باید حتما دستکش هم داشته باشین، من تو جیبم گذاشتم دستکش ولی نپوشیدم، چون خب با دستکش نمیشه ادم بنویسه چیزی. و اصلا کسی اونجا به دستکش داشتن اشاره نکرد. فقط همون وسط ازمون ( بین ریدینگ ورایتینگ) یه بار میزا و دستامونو الکل زدن. قبلشم اگه کسی میخواست همون موقع ورودی الکل بود میتونست بزنه. یه دونه دستمال مرطوب ضدعفونی کننده هم رو میز برامون گذاشته بودن که من بعد از اتمام ازمون باهاش دستامو ضدعفونی کردم.
بعد یه گیرنده رو میزمون بود و یه هدفون هم توی پلاستیک گذاشته بودن. اونو برا لیسنینگ باز میکردیم و به گیرنده وصل میکردیم. کیفیت صداش واقعا خوب بود، قبل از لیسنینگ هم چک میکردن که کار کنه هدفونا، من همونموقع مقدار بلندی صداشو هم تنظیم کردم برا خودم.
بعد دستشویی هم میتونستیم بریم، فقط موقع لیسنینگ و ده دقیقه انتهایی ریدینگ و رایتینگو اجازه نداشتیم. اگه میخواستیم بریم فقط میتونستیم موقع ازمون بریم. وسط دو تا بخش هم نمیشد بریم. چون وسطش خب تا برگه هامونو میگرفتن، توضیح میدادن، سوالا رو پخش میکردن، حدود ده دقیقه ای وسط هر دو تا پارت وقت میبرد. یه شکلات و اب معدنی هم رو میزامون بود. شکلاتش دو تیکه بود، من یه تیکه شو بین لیسنینگ و ریدینگ، یه تیکه شو بین ریدینگ و رایتینگ خوردم D: یکم هم اب خوردم. ولی خیلی کم. چون میترسیدم دستشوییم بگیره. و خب خداروشکر تا اخر ازمون تونستم دووم بیارم. بعدش هم برای خروج گفتن یکی یکی صداتون میزنیم بیاین بیرون، اینجوری بود که یه اقایی از عقب سالن یکی یکی هر ردیفو صدا میزد برن بیرون، ولی بعد از بیرون رفتن دو ردیف ( واقعا فقط دو ردیف!) بچه ها یهو به صورت رندوم بلند شدن و به سمت در خروجی رفتن کم کم، و کلا نظم بهم ریخت. منم تا اخر نشستم که تو تجمعات نباشم!!
بعد وسایلمو که گرفتم، الکل هم برده بودم با خودم، یه دور ضدعفونی کردم و دیدم مامانم چند بار زنگ زده. زنگ زدم فکر کردم اومدن و معطل من شدن. چون من بهشون گفته بودم 8 تا 11 آزمونه احتمالا. زنگ زدم گفت نه ما هم دیدیم برنداشتی فهمیدیم سر ازمونی، تازه الان اتاقو تحویل دادیم و راه افتادیم. دیگه من با خیال راحت رفتم دستشویی :)))) تو محوطه هتل یه دوری زدم، بعد دیدم که همون طبقه همکف یه نمازخونه خوشگل هم داره، گفتم حالا اینا که نیومدن هنوز، الانم بیان دیگه جا و مکان نداریم، رفتم به سختییییی وضو گرفتم و نماز شکسته خوندم D: ( خود خدا هم با نماز شکسته بیشتر حال میکنه بخدا) یکم همونجا پاهامو دراز کردم تا وقتی اومدن دنبالم. و دیگه رفتیم همون جای تفریحیه، چرخی زدیم و بعدم برگشتیم شهر خودمون.
اما درباره خود آزمون و سوالاتش.
اسپیکینگ :
اولش که پرسید اسمت چیه. بعد گفت دانشجویی یا کار میکنی؟ بعد گفت دوست داری در اینده چه شغلی داشته باشی؟ چرا؟ یکم همینجوری در مورد اینجور چیزا فکر کنم صحبت کردیم و خیلی سریع پارت 2 شروع شد. تاپیک من "توصیف یه tradition تو کشور خودتون بود". من در مورد شب یلدا صحبت کردم. بعد تو پارت 3 بهم گفت رسوم معروف کشورتون چیه؟ فکر میکنی تغییر کردن؟ من گفتم که اره کلا چون الان انگلیسی زبان غالبه، فرهنگشم داره غالب میشه و مردم مثلا تو ایران بدون دلیل کریسمسو جشن میگیرن. گفت خوبه یا بد؟ گفتم اگه باعث نشه فرهنگ خودمونو فراموش کنه خوبه چرا که نه. حالا یه بهانه ایه برا شادی و دور هم بودن دیگه. بعد در مورد تکنولوژی پرسید. گفت که چه تاثیری داشته. بعد بحثو کشوند به این سمت که به نظرت رو لایف استایل ما تاثیر گذاشته؟ من گفتم ما خودمون تکنولوژی رو توسعه دادیم بر حسب نیازمون. نمیشه گفت اون به ما شکل داده، یه چیز دوطرفه ست، ما بر حسب نیازمون میسازیمش، ولی بعدا خودمونم درگیرش میشیم. بعد گفت به نظرت اشعه ها مضر نیستن؟ (همون rays)، گفتم نه فکر نمیکنم. اینچیزا شبه علمه. اولی که برق هم اومده بود مردم نمیذاشتن دکل برق کنار خونه شون نصب شه. کلی هزینه کردن دولتا تا به مردم ثابت شه هیچ ضرری نداره. الانم همینه و چه بخوایم چه نخوایم ما توسط این امواج احاطه شدیم. ( البته به این قشنگی نگفتم. تو انگلسی مسلما لنگ میزنم D: ) و این سوال اخر بود و گفت ازمونت تموم شده موفق باشی.
لیسنینگ :
من یکم مشکل تمرکز دارم و ذهنم به راحتی میتونه پرت شه، تو لیسنینگ هم خب تمرکز خیلی مهمه. شما یه جمله رو از دست بدی، ممکنه دیگه نتونی کلا اون قسمتو دنبال کنی. ولی خب خداروشکر فقط دو بار اونم اواخرش برام پیش اومد. و به طور کلی تمرکزم خوب بود. من ازمونایی تو خونه خودم میدادم 7.5 میشدم، الانم همون 7.5 اگه شم خوبه به نظرم.
ریدینگ :
بخش 1 در مورد کوالاها بود، و انقدر قشنگ بود متنش که من نزدیک بود گریه م بگیره :(( گفته بود کوالاها وقتی غصه شون میگیره هیچ عکس العملی نشون نمیدن، وقتی مثلا اذیتشون میکنین، فقط ممکنه اب دهنشونو قورت بدن یا پلک بزنن :((((( ولی وقتی غصه میخورن غذا نمیخورن و به حدی میرسه این غذا نخوردنشون که دیگه میمیرن. خیلی غمناک بود.
بخش 2 در مورر ریشهی کلمهی "شکلات" بود.
بخش 3 در مورد سیستم کار از منزل و منعطف بودن ساعات کاری بود. بعد تو متن 3، اول سوال بود بعد متن، من یه لحظه گیج شدم، سوالا رو خوندم فک کردم مربوط به بخش دوئن، هی نگاشون کردم، بعد دیدم بالاش نوشته passage 3. خیالم راحت شد.
رایتینگ :
تسک 1 یه جدول بود، از میزان رضایت دانشجوها تو درسای مختلف بر اساس فاکتورای مختلف. یکم سخت بود راستش، چون من نمودار کار کرده بودم ولی جدول کار نکرده بودم. سعی کردم هرچی میتونم بنویسم ولی خب خیلی هم خوب نشد.
تسک 2 هم دو تا نظر مختلفو باید مقایسه میکردیم و نظر خودمونو می گفتیم. گفته بود بعضی مردم میگن المپیک خوبه چون باعث نزدیکی ملت ها میشه، بعضیا هم میگن بده چون کلی پول هدر میره. اینا رو مقایسه کنید و نظر خودتونو بنویسید. منم با نظر اول موافقت کردم و دو تا دلیلم هم یکی این بود که خوبه چون اون هزینه هه با توریستی که جذب میشه سر به سر میشه، و دو اینکه نژادپرستی رو کمرنگ میکنه بازی های بین المللی. و این دو تا دلیلمو تو دو تا بند توضیح دادم. ( یعنی طبق همون استانداردی که وجود داره دیگه، مقدمه، دلیل اول، دلیل دوم، نتیجه گیری)
به سرعت هم وقت تموم شد. فقط شمردم که چند خط نوشتم، چون من تو هر خط حدود 10 کلمه مینویسم و اگه مثلا 25 خط بنویسم مطمئنم که 250 کلمه شده. که دیدم اوکیه و 27 خط نوشته بودم. بعد من اخر سر یه جمله به تسک 1 اضافه کردم چون حس میکردم کلماتم 150 تا نشده، ولی چون وقت تموم شد خیلییی با سرعت نوشتم و حتی کلمات اخر خوانا نبودن. نمیدونم حساب میشه اون یا نه!!
این پس شد پله چهارم :))))
اما پله پنجم. اومدیم خونه خودمون، من ایمیلمو چک کردم، دیدم استاد آمریکاییه ایمیل داده گفته خوشحال میشم به لبمون اضافه شی و تبریک گفته بود. بعد گفته بود تو ایمیلی که برات اومده اگه میخوای بیای لب من، اسم منو اول بنویس، اگر هم نه اوکیه میتونی اسم بقیه رو جلوتر بنویسی و با اونا هم صحبت کنی. من چک کردم دیدم بله دانشگاه بهم ایمیل داده، گفته از دور اول رد شدی، حالا باید سوپروایزرای مد نظرتو انتخاب کنی و باهاشون جلو بری ببینی دانشجو میخوان برا لبشون یا نه. میتونی هم حتی یه روتیشن بری اگه خواستی. و گفته بود اسمشونو به فلانی ایمیل کن. من که دو ساعتی تو شوک بودم. رفتم با چند تا از دوستام حرف زدم و بهشون خبر دادم :))))) بعدم به مامانم اینا گفتم و اونا هم خوشحال شدن. بعدش به استاده ایمیل دادم و تشکر کردم و گفتم اسمشو همون نفر اول نوشتم و ابراز خرسندی کردم خلاصه. بعد که ایمیلو فرستادم، دیدم این ساعت 3 صبح بهم ایمیل داده بوده، ولی خب من انقدر امروز درگیر بودم که تا رسیدم خونه اصلا چک نکرده بودم، با اینکه برام نوتیف میاد رو گوشیم.
پله بعدی هم ویزا و گرفتن مدرک از دانشگاه و اینچیزاست احتمالاً. خدا اینروزا خیلی منو شرمنده کرده، امیدوارم من شرمنده ش نکنم و همه چی به خوبی پیش بره.