فوق ماراتن

۳۰۶ مطلب توسط «نورا» ثبت شده است

امروز بعد از اینکه صبح با دیدن اون ایمیل نابودکننده بیدار شدم، دلم میخواست خودمو از همین بالکن پرت کنم پایین و بمیرم. حس کردم لعنتی تو حتی نمیتونی با این ظلم کوچیکی که در حقت شده مقابله کنی، اونوقت چطور میخوای اینهمه ظلم توی دنیا رو تحمل کنی؟ یا حتی یه ذره به کم شدنش کمک کنی؟ تو نهایتش جون چارتا آدمو میخوای نجات بدی، اونم که چی؟ اگه چارسال بیشتر زندگی کنن چی میشه؟ اگه قرار باشه کسی زنده بمونه خدا خودش بهتر از تو بلده نجاتشون بده، و تازه این زندگی اونقدر مزخرفه که مردن زیباتر هم هست. 

وقتی به میم میگم دلم میخواد بمیرم ( یا هرکس دیگه ای)، فکر میکنن از زندگیم ناراضی ام. نه! من از آدمای خوش شانس دنیام که سالمم، سقف بالاسرمه، نگران غذام نیستم، اجازه تحصیل دارم، پدر و مادرم زنده ان، و میتونم رویا داشته باشم. ولی وقتی میبینم خیلی از آدما حتی حقوق اولیه زندگی کردن رو ندارن، از خودم متنفر میشم، از دنیا متنفر میشم، از ظلمی که نمیتونم روبروش وایستم متنفر میشم. به میم میگم اگه قراره اینجوری بمیرم، خب چرا زودتر نمیرم؟ منکه سیاستمدار نیستم، حقوقدان نیستم، میخوام دقیقا چه غلطی برای این دنیا کنم؟ گیرم دست چار نفرو گرفتم که عذاب وجدانم کم شه، ولی زندگیم تو تاریخ بشریت شبیه یه نسیمه که فقط چند لحظه به گونه کسی برخورد میکنه، بعد از رفتنم دنیا به مسیر خودش ادامه میده و من هرچقدر هم فریاد بزنم زورم به کسی نمیرسه. شاید حداقل با مردنم یه نفر حرفامو بخونه و چار نفر اعتراض کنن! (که همونم تو ایران بعیده)

حرف زدیم. حرف زدیم و سعی کرد قانعم کنه که اشتباه میکنم. گفتم از اینجا متنفرم، دلم میخواد از ایران برم، ولی وقتی بیشتر فکر میکنم میبینم این فقط ایران نیست که دلم میخواد ازش برم، دلم میخواد از این دنیا برم. چون از همه جای دنیا متنفرم. از همه ی دستایی که به خون مردم آلوده ان متنفرم و هیچ جای لعنتی ای توی این دنیا نیست که دستش به خون کسی آلوده نباشه. 

بعد فکر کردم. کل روز کل زندگیمو مرور کردم. فکر کردم حسنا چی شد؟ کی باعث شد سرتو به دیوار بکوبی و به دنیا فحش بدی؟ کدوم آدما دقیقا تو رو از این دنیا بیزار کرده ن ؟ نشستم و یکی یکی آدما رو مرور کردم. و جوابش شاید عجیب و ساده بود. همه ی آدمایی که بهم ثابت کردن دنیا جای موندن نیست یه وجه مشترک داشتن، همه شون به اعتمادم خیانت کرده بودن، و نه تنها باعث شده بودن به خودشون اعتماد نکنم، بلکه باعث شده بودن دیگه به هیچکس تو این دنیا اعتماد نکنم. 

بعد به خودم گفتم، هی تو، تو که یه نسیم گذرا رو گونه ی تاریخی، ازت نمیخوام کارای بزرگ کنی، ازت نمیخوام چیزی رو درست کنی، نمیخوام کسی رو نجات بدی، فقط بیا و یه کاری رو نکن : اعتماد کسی رو خدشه دار نکن. فقط نذار کسی بخاطر تو به دنیا اعتماد نکنه. به اعتماد عمومی صدمه نزن. همین. میم میخنده و میگه زندگی فقط صدسال اولش سخته. 

به نظرم برای دووم آوردن این صدسال اول، همین یه دونه ارزش برام کافی باشه. 




  • نورا
نتیجه آزمونم اومد و باز هم همون خطای قبلی. اعتراض نوشتم ولی تو گروه گفته بودن احتمال اینکه بهت نمره بدن بعد از خطا نزدیک به صفره. نمیدونم چی میشه. فقط احساس میکنم در حقم ظلم شده و فریادم به جایی نمیرسه. 
از روز اولی که شروع میکنی به اپلای مثل مجرما باهات برخورد میشه. انگار تو اونی هستی که تو هیروشیما بمب اتمی انداخته، یا به داعش و طالبان سلاح فروخته. و البته که کشور خودتم برخورد بهتری باهات نداره. باید برای اینکه میخوای یه لطفی بهشون کنی و یه ذره این کشور عقب‌مونده رو تو علم جلو ببری منت هم بکشی. من اگه ایران بمونم هم هزینه‌ی پایان نامه‌م کمتر از بلیط هواپیمام نمیشه. 

دیشب خیلی ناگهانی مدیر برنامه‌مون که دو سال پیش باهاش یه جشنواره راه انداخته بودیم بهم پیام داد گفت تو جشنواره حرکت امسال برنده شدیم و شماره حساب بده. برام ۲۰۰ ریختن. یه ذره خوشحال شدم. ولی این خوشحالیا تو دنیا دوامی ندارن. مثل شمعیه که تو طوفان بخوای روشن کنی...
  • نورا

بعد از دو روز که چشمم همه ش به ایمیل بوده نتیجه م بیاد، امروز غروب این ایمیل به دستم رسید :

 

Your test could not be certified

Unfortunately, your Duolingo English Test could not be certified for the following reason:


You looked away from the screen for an extended period of time.

You may take the test again for free within 90 days of your original purchase.


ایمیل دادم گفتم لطفا دوباره بررسی کنید ، ددلاین من تا 15 ساعت دیگه تموم میشه و نمیتونم دوباره تست بدم. بعد دیدم یه جا گفته برا پیغام ضروری لایو چت پشتیبانی پیام بدین. اونجا پیام دادم، بهم میگه باید دوباره بدی. گفتم دوباره تست دادن چه دردی از من دوا میکنه؟ ددلاینم رد میشه. میگه اگه نمیخوای میتونم پولتو برگردونم. گفتم من نمیخوام پولمو برگردونی، میخوام تستم دوباره بررسی شه چون من مطمئنم از صفحه چشمم اونطرف نرفته، و این مشکل از سیستم شماست. من الان فوقش به دانشگاه رو میندازم میگم مشکل دارم، ولی اگه دوباره بدم و باز همین پیغامو بهم بده چی؟ میگه نه دوباره تستو بده، فقط باید به دوربین نگاه کنی مستقیم. گفتم من انتظار دارم حداقل یه شواهدی برام بیارین، بگین این عکست، اینجا از صفحه اونورو نگاه کردی. گفت دوباره بده انشالله که چیزی نمیشه. هیچی دیگه! حالا میرم که دوباره آزمون بدم. با اشک و آه غلیظ ... 

+بعدا نوشت : دوباره نشستم آزمون دادم ( فک کن یه ساعت!) بعد آخرش که میخواست آپلود کنه گفت اینترنت شما قطع شده :/ باید دوباره ازمون بدی. منم نزدیک بود بزنم زیر گریه ولی گفتم بیا یه بار دیگه بشین بده تمومش کن. هیچی دیگه برا بار سوم آزمونو دادم و قبلش بهم اخطار داد که این اخرین باریه که میتونی ازمونو تکرار کنی! دیگه حواستو جمع کن! خلاصه دادم و تموم شد. ببینیم ایندفعه چی میشه . . . 

++ اصلاً به ذهنمم خطور نمیکرد همچین اتفاقی ممکنه بیفته. میدونی اگه ادم واقعا تقلب کرده باشه زورش نمیاد، ولی من اصلا نمیفهمم چرا همچین چیزی بهم گفتن. به دانشگاه هم ایمیل دادم و کلی عذرخواهی کردم و شرایطو توضیح دادم. امیدوارم بپذیرن. 

  • نورا

خب در همین لحظه تست دولینگومو هم دادم و راستش به نظرم خیلی بد بود. یعنی اصلا نفهمیدم چطور به سرعت تموم شد! و میدونید دیگه تستش adaptive هست، یعنی اگه درست جواب بدی هی سوالا برات سخت تر میشن، و ازونجایی که حس کردم سوالام زیاد سخت نبودن، فکر میکنم نمره م زیاد خوب نمیشه. نمیدونم. خداکنه حداقل 120 بشم. بهش فکر نمیکنم. جواب تست طی 48 ساعت اینده میاد. 


استاد آمریکایی ( بیاید اسمشو بذاریم هدیه)، ایمیل داد و گفت اپلیکیشنت به دستم رسیده ( که این یعنی از کمیته عبور کرده)، و یه مصاحبه بیا بذاریم، البته ایندفعه رسمیه و با بقیه دانشجوها مقایسه میشی. گفت بگو چه ساعتایی وقت داری، منم گفتم من وقتم ازاده کلا { در واقع وقتی که مشترک داریم آزاده برا من، چون وقتی من کلاس دارم اون خوابه}. و این چنین شد که قرارمون شد 6 ژانویه (چهارشنبه هفته بعد). یه چندتا ویدیوی مصاحبه دکترا دیدم، هرچی ریسورس توسایتش گذاشته بودو هم دیدم، یه مقاله شو شروع کردم به خوندن، ویدیوهای استاد قبلیشو دیدم، و امیدوارم از پس مصاحبه بر بیام. دفعه پیش با هم فارسی حرف زدیم و خوب بود، ایندفعه حتما میخواد انگلیسی حرف بزنه و من از الان یکم استرسشو دارم. هرچند تو رشته خودم خیلی راحت تر میتونم حرف بزنم، بازم استرسه از جونم نمیره. 


از طرفی دیگه آزمون آیلتسمم نزدیکه، باید برا اونم جدی تر بخونم. هرچند به نظرم اون خیلی راحت تر از دولینگو اومد، دولینگو وقتش خیلی محدوده و من تا میومدم تازه فکر کنم وقتم تموم شده بود :))))) ایلتس خیلی راحت تره حس میکنم. نمیدونم. 


تی.ای مهربونمون پیام داد گفت پروژه ت در چه حاله، منم گریه کردم گفتم اقااااا من بخدا خیلی بدبختم الان مصاحبه دارم ازمون زبان دارم. گفت که وقتشو استاد تمدید کرده اصلا غصه نخور، بشین زبانتو بخون میدونم نمره ش خیلی مهمه. بعدم گفت خودم کمکت میکنم زود جلو بره :(( باید یه روز بغلش کنم. 


حالا نتیجه ازمون بیاد باز میام خبرشو بهتون میگم! 


راستی! دختر داییم هم زایمان کرده. (این یکی هم دوقلو D:) خلاصه امسال همه دارن دوقلو میارن. تازه این سه قلو بوده، یکی از قل ها رشد نکرده از همون جنینی و شبیه یه زائده فقط بیرون اومده. ولی جفتش تشکیل شده بوده. 


تا اخبار بعدی بدرود ! 

  • نورا
یکی از آشناهای دوستم خودکشی کرده. و مرده. سم علف خورده و راهی بی برگشت را انتخاب کرده. این سومین نفری است که میشناسم خودش را می کشد. و سه نفر عدد کوچکی نیست. در دنیایی که اینهمه تلاش داریم دارو بسازیم و عمر آدمی را زیاد کنیم، خودکشی از دلایل پررنگ مرگ و میر است. پررنگ تر از آنکه به نظر می رسد. و این جدای از کسانی است که تلاش کردند خودکشی کنند ولی یک جوری نجات پیدا کردند و معلوم نشد از غصه هم نجات پیدا کردند یا نه.
  • نورا

باز دوباره کلی اتفاقات افتاده و دیگه پست های مربوط به کار و درس و اینا رو با پله جلو میرم که ببینم چند پله برداشتم در این راه :)) 


چند روز پیش به استاد رنا پیام دادم و گفتم کارتون چجوریه و دانشجو می پذیرین یا نه. گفت که برا تز نه، ولی دانشجوهایی هستند میان اینجا کار میکنن و تزشونم در کنارش جلو میبرن. گفتم من وضعیتم نامعلومه فعلاً، با اینحال 9 ماه پیش رو دارم که دوست دارم رو این زمینه کار کنم. گفت زیر یکسال نتیجه ای نداره و نمیتونه قبول کنه. منم راستش دیگه اصرار نکردم. گفتم گوربابای خودت و اون آزمایشگاهت :)))) حالا نه که بگم، ولی خب! استادای اینجا همچین کلاس میذارن که ما دانشجو فلان نمی پذیریم و ما قوانین خودمونو داریم و قبل از اینکه قبولت کنن ** کلاس میان که آدم میگه اوه این دیگه کیه، ولی من دیگه بعد از اینهمه مدت میدونم همه ش بلوفه. فقط همه خودشونو از بقیه برتر میبینن، در صورتی که هیچ برتری ای هم ندارن و فقط باعث شده به جای همکاری، همه ش با هم دعوا داشته باشن و دعواهاشونو سر دانشجوها خراب کنن. منم کلاً الان یکی حس کنم میخواد بگه "من بهترم" یواش یواش کلاهمو برمیدارم و در میرم. میدونم اون پشت چه خبره. 

البته این از اون مدلیا هم نبود، و بهش هم حق میدم بهرحال با این هزینه ها، کسی رو میخواد که پولش به باد نره، ولی خب وقتی مطمئن نیستم نمیتونم قول الکی بدم دیگه. نمیتونم بگم یه سال میام، وسطش بذارم برم. بنابراین این منتفی شد. 


از طرفی، گفته بودم سر زبانم مشکل دارم دیگه، ایمیل دادم به graduate ofiice، گفتم اینجوریه و ازمونا عقب افتاده و چیکار کنم. بعد از چند روز جواب داد گفت که ما نمره زبان میخوایم ازت، ولی با خود پروگرم تماس بگیر، ببین اونا چی میگن. این بستگی به خودشون داره. منم به خودشون ایمیل دادم، و همین نیم ساعت پیش جوابمو داده و نوشته : yes, doulingo is being accepted right now    *-* من دیگه مشخصه رو ابرام الان؟ 


خلاصه هفته ی آتی رو باید حسابی بخونم و تا 29 دسامبر ( یعنی سه شنبه هفته بعد) آزمون بدم که تا 1 ژانویه نتایجش بیاد و بفرستم. 


هنوزم راستش ذهنم بهم اجازه نمیده رویاپردازی کنم، چون میدونم حتی اگه قبول شم ویزا یه سد خیلی بزرگه. ولی خب امیدوارم هرچی خیره پیش بیاد. 


  • نورا

آقا این پست دو تا قبلی رو همین تازگیا گذاشتم، و الان رفتم دوباره خوندمش دیدم ااا واقعا گره ها گشوده شده :))

اون استاد آمریکاییه بود؟ همون شب دیگه بهم باز ایمیل داد، گفت که واتس اپ بهم پیام بده زنگ بزنم بهت. پیام دادم و یه ده دقیقه ای صحبت کردیم. گفت که اولاً برای PhD اپلای کن، چون آمریکا اصلاً اینجوری نیست که لازم باشه حتما مستر گذرونده باشی، و دکترا هم دیگه فول فانده خیالت راحته. ولی گفت که یه کمیته قبل از اینکه اپلیکیشنا رو برا استادا بفرسته، یه سری مینیمم ها رو بررسی میکنه، من امسال تو کمیته نیستم و نمیدونم این مینیمم ها چی هستن. ولی روزمه تو دیدم، sopتو هم خوندم خیلی خوب نوشته بودی، کارمون تا حدی align هست. من پیشنهاد میکنم اپلای کنی. دیگه یکمم همینجوری صحبت کرد که چرا میخوای اصلا بری خارج، جای دیگه هم اپلای کردی یا نه، بعد گفت نوشته بودی پایتون بلدی چقدر کار کردی، و گفت مثلا دیدت چیه به پروژه دکترا و این حرفا. البته گفت این الان مصاحبه نیست، نمیخوام استرس بگیری، منم صادقانه جواب دادم و به طور کلی دوستانه بود رفتارش و گفت امیدوارم تو مصاحبه ببینمت. و همونشب اپلای کردم و دو میلیون و چهارصد ناقابل هم پول اپ فی شد. امیدوارم حروم نشه پوله! 


یه چیزی هم در پرانتز بگم، من موقعی که میخواستم انتخاب رشته کنم، یکی از همکارای بابام گفت که دوست برادرزنش، دخترش بیوتک خونده و الان آمریکاست. بعد دیگه برادرزنش زنگ زده بود به همونا و برامون پرسیده بود که چجوریه و این حرفا. حالا میخوام بگم این استادی که باهاش الان حرف زدم، همون دختره ست. (فهمیدین انشالله؟ :))) فک کنم خیلی بد گفتم!) 


فقط تنها مشکلی که الان دارم نمره زبانمه، چون مهلت ارسال تمام مدارک 1 ژانویه ست و من 16 ژانویه تازه آزمونمه. دیگه باز به آفیسشون ایمیل دادم گفتم ایران همه ازمونا لغو شده، میتونم دولینگو بدم؟ یا پذیرش مشروط دارید؟ فعلا جوابمو نداده. این از گره اول!


بیاید اسم اون استادی که بعد از دو هفته جواب ایمیل داده بود و گفته بود بهم واتس اپ پیام بده رو هم بذاریم استاد رنا. خب من هنوز بهش پیام نداده م ولی دیگه امروز پیام میدم، چون حتی بخوام برم هم، باز یکسال اینجا علافم و بهتره یه کاری کنم تو این یه سال. 


بعد گره دوم که در کدم افتاده بود و حل نمیشد. کلا پاکش کردم از اول نوشتم و خدایا! باورم نمیشه! نه تنها مشکلم حل شد بلکه به سرعت نور هم میخونه!! بعد یکی از دوستام هست که بهش پیام میدم هر وقت سوال داشته باشم و ازون میپرسم ( چون تنها همکلاسی ایه که در حال حاضر میتونم ازش سوالامو بپرسم و با حوصله هم جوابمو میده). دیشب تو دلم گفتم خدایا چرا همیشه منم که از بقیه سوال میپرسم؟ یه بارم من از اونا بهتر باشم اونا از من بپرسن. بعد دیدم بلافاصله پیام اومد برام، در واقع یه پلات باید رسم میکردیم و من توش مشکل داشتم، قبلا ازش پرسیده بودم، پیام داد گفت پلات من این شده. گفتم اووو کجای کاری تو! مشکلم حل شده پلاتمم خوشگلتر از مال تو شده :)))) دیگه براش توضیح دادم که چیکار کردم. بعد دوباره گفت این کد من خیلیییی کنده، و گفتم منم همین مشکلو داشتم از += استفاده نکن تو کدت ترجیحاً. خلاصه که یه خورده احساس کردم نه بابا منم یه چیزایی بلدم :)))) 


خلاصه که دم پرودگار گرم. هوامونو داشته باش چونکه تو این روزگار قمر اندر عقرب فقط تو رو داریم. 

  • نورا

از ابتدای کرونا تا امروز، دانشگاه تهران 21 استاد خودش رو از دست داده که در این سالها به نظر من کاملاً بی سابقه بوده. هرچند بعضیشون از اساتید پیشکسوت و بازنشسته بودند، باز هم جای تاسف بسیار داره. اسامیشون رو اینجا آوردم که اگه دوست داشتید برای شادی روحشون یه فاتحه بخونید :) و اسمشون رو هم اگه خواستید سرچ کنید که ببینید هر کدومشون چه نقشی داشتند در رشته خودشون. 



1. اسماعیل یزدی - دندانپزشکی

2. مسعود سلطانی - مهندسی برق

3. غلامحسین نادری - پزشکی

4. حسین زمردیان - ژئوفیزیک

5. رامز وقار - متالورژی

6. مهدی طالب - علوم اجتماعی 

7. مسعود گلزاری - باستان شناسی

8. بدرالزمان قریب - زبان شناسی

9. جمشید جداری عیوضی - جغرافیا

10. طوبی کرمانی - فلسفه

11. سید محسن حبیبی - شهرسازی

12. صادق ملک شهمیرزادی - باستان شناسی

13. غلامعباس توسلی - علوم اجتماعی

14. ابراهیم قاسمی نژاد - زمین شناسی 

15. مجید صادق آذر - مهندسی عمران 

16. مهدی وصفی مرندی - دامپزشکی 

17. جواد اژه ای - روانشناسی

18. اصغر آقامحمدی - پزشکی 

19. روح الله عالمی - ادبیات

20. داوود فیرحی - حقوق 

21. حمید کهرام - مهندسی علوم دامی (فیزیولوژی)


  • نورا

خب بذارین اخبار رو فهرست وار بگم.

به یه استادی پیام دادم که بیا با هم کار کنیم. یعنی این ترم باهاش یه درسی هم داریم. بعد از دو هفته زنگ زد بهم گفت که یادش رفته بوده. بعد یکم حرف زدیم و من موضوع مد نظرمو گفتم. گفت خوبه برام بفرست مقاله هاشو. ( چون خودش فیلدش ریاضیاتیه، گفت من نمیفهمم چی میگی، فقط یه چیزی بفرست من بفهمم). منم یه پروپوزال-طور براش نوشتم و فرستادم. گفت خیلی خوبه و اینا، ولی مثلا باید ببینیم چقد دیتا داریم، کنترل منفیمون چیه و خلاصه صحبتای تکنیکال. دیگه باز من رفتم چندتا مقاله دیگه خوندم، بهش گفتم اگه بخوایم اینو مقاله کنیم، با کار کامیپوتری صرف نمیشه، باید یه کار ازمایشگاهی هم کنارش بکنیم. گفت پس برو با فلان استادتون هم مشورت کن، ببین چی میگه. من به اون استاده باز پیام دادم و صحبت کردیم، که دیگه منتفی شد. گفت ما که اصلا تجهیزاتشو نداریم و کلا هم مسئله خیلی بنیادیه، تو ایران دنبال کار بنیادی نباش. ولی گفت فلان استاد داره رو یه موضوع مشابه کار میکنه، میخوای با اون یه ارتباط بگیر. من دیگه رفتم چندتا از مقاله هاشو خوندم و دیدم بد هم نیست کاراش، بهش ایمیل دادم چند روز پیش. اینو تا اینجا داشته باشید. 


یکی از مزیتای کرونا برا ما این بوده که یه سری استاد مدعو از اقصی نقاط جهان داریم :))) دیروز هم یه استادی از امریکا داشتیم. این تازه سه ماهه که ازمایشگاه خودشو داره و کارش هم مورد علاقه من بود. من بعد از کلاس بهش ایمیل دادم چند تا سوال پرسیدم و گفتم که میدونم ددلاینا رد شده ولی ایا راهی برای پیوستن به ازمایشگاهتون وجود نداره؟ اونم جوابمو داده و گفته که فلان پروگرم مهلتش رد شده، ولی اون یکی دیگه مهلت داره تا فردا!! و استاد محور هم هست. اگه تصمیم گرفتی اپلای کنی بهم بگو که ببینیم مناسب هم هستیم یا نه. منم اپلیکیشن فرم رو پر کردم ( به جز قسمت پرداختش) و بهش ایمیل دادم گفتم که من پر کردم ولی اگه میشه قبل از ددلاین یه صحبتی کنیم در مورد یه سری مسائل. 


حالا! اون استاد بالاییه بود گفتم، واستاده جواب نداده نداده، عدل امروز پیام داده که لطفا واتس اپ بهم پیام بده تا بیشتر صحبت کنیم. من دیگه فعلا نادیده ش گرفتم، گفتم اول ببینم این امریکاییه چی میشه، بعد بیام سراغ تو :))) حالا اینم همین الان پیام داد که نه وقت میتینگ گذاشتن ندارم امروز، ولی هر سوالی داشتی بپرس. منم دیگه بحث رو به فاند کشوندم. تا ببینیم چی میشه. 


ازونطرف هم کدم گیر داشت هی ارور میداد، اخرش به استاد درسمون پیام دادم گفتم بابا من اینو هرکاری میکنم کار نمیکنه. گفت فلان کارو کن گفتم کرده م ، گفت کدتو بفرست ببینم چیکار کردی. کدمو فرستادم و کلی دعوام کرد گفت این چیه هی ایف ایف فور فور نوشتی، معلومه نمیشه دیباگش کرد. برو تمیزش کن ://// 


دیگه نمیدونم چیکار کنم . . . خدایا! باز همه چی به هم گره خورده. لطفاً گره های زندگی ما رو آنتتگل کن :)) 


++ نیاید بگید چرا هی انگلیسیا رو میریزی تو فارسیا، تا آزمون زیانمو نداده م مغزم کار نمیکنه. 

  • نورا

دو تا پست قدیمی از میهن بلاگ - احساس میکنم از یه سایت خارجی ترجمه شون کردم اما متاسفانه منبع نذاشتم! و خودمم نمیدونم از کجا اینا رو نوشته م. 




1. چه کاری را "حتماً باید" انجام دهید؟


اول از همه باید لیستی از این کارها تهیه کنید. ممکن است فکر کنید این کارها هرگز یادتان نمی رود اما تجربه نشان داده است که گاهی کارهای مهم تا لحظه آخر رها می شوند، و درنهایت کار بی کیفیت و عجولانه ای انجام می دهند که نمره ی پایینی به همراه دارد.

2. برنامه زمانی بریزید

ممکن است این برنامه یک کاغذ ساده روی یخچال باشد، یک دفتر برنامه ریزی یا یک تقویم روی گوشی، از ابزاری استفاده کنید که بیشترین کارایی را برای شما دارد. نرم افزارهای مختلفی نیز برای این کار وجود دارد. برای برنامه ریزی روزانه وقت مشخصی بگذارید، مثلا شب قبل یا اول صبح. برای معاشرت و تفریح هم وقت بگذارید. برای خواب هم همینطور!! 

3. انعطاف پذیر باشید ولی واقع گرا 

معمولاٌ کارها زمان بیشتری از وقت تعیین شده می گیرند ، بنابراین کمی زمان برای جبران باقی بگذارید. یک دانشجوی تمام وقت حدود 30 ساعت در هفته سر کلاس است ، اگر روزانه 8 ساعت هم برای خواب بگذاریم در هفته می شود 56 ساعت خواب ، اگر روزانه 5 ساعت هم صرف غذا و نماز شود 47 ساعت در هفته دارید که خیلی خوب می توانید از آن بهره ببرید!!

4. برای برنامه ریزی هم زمان بگذارید

برای برنامه ریزی و اصلاح آن هم باید فکر کنید و وقت بگذارید. 
یکی از روش های موثر قبل از تحقیق این است که لیستی از چیزهایی که باید در موردشان تحقیق کنید در بیاورید.

5.از اتلاف وقت و بیهوده گذرانی پرهیز کنید

فکر کنید چه مکانی و چه موقعی بیشترین تمرکز را داشتید برای درس خواندن؟ چه موقعی کمترین ؟ آیا راهی هست که درس خواندن را برای خود مفرح کنید؟ 
به خاطر بسپارید ، آنچه که برای دیگران جواب می دهد ممکن است برای شما ازار دهنده باشد، راه خود را پیدا کنید.

6.ورزش کنید تا ذهنتان آرام شود

ورزش همان کاری را با مغز شما می کند که خواب انجام می دهد. می تواند تمرکز شما را بالا ببرد، آشفتگی ذهنتان را از بین ببرد و قدرت مغزتان را افزایش دهد. اگر تازه می خواهید ورزش را شروع کنید با روزی 10 دقیقه دویدن آغاز کنید و کم کم زمان ان را افزایش دهید.

7.آیا برنامه شما موفق بوده است؟

دائما خود و برنامه تان را ارزیابی کنید. هر جا لازم است تغییر ایجاد کنید. قطع امید نکنید. با دوستان و خانواده خود نیز مشورت کنید! 


----
آغاز ترم به خودت قول می دهی که این ترم همه چیز عالی خواهد بود و زندگی ات را عوض خواهی کرد اما در پایان ترم باز هم به اوضاع گذشته دچار می شوی و نمی دانی تمام این مدت چرا درس نخوانده ای! 

آمار ها نشان می دهد تنها 8% از قول های اول سال در نهایت به انجام می رسند ، اما ما همچنان روی قول های انجام نداده ی خود به همان روش قبل پافشاری می کنیم. یک پاسخ این است که همه ی ما بیهوده گذران های دائمی هستیم! گمان میکنیم آینده ظرفیت انجام هر کاری و هر تغییری را دارد. یک تحقیق 3000 کلمه ای صبح جمعه؟ آسونه! پیاده روی هر روز عصر؟ چرا که نه! نخوردن نوشابه تا آخر عمر ؟ اینکه چیزی نیست! اما در نهایت مغز ما اینگونه پاسخ می دهد ، وقت گرفتن از استاد برای تحقیق راحت تره ، یه چرت عصرانه خیلی از پیاده روی بهتره، این یه بار نوشابه که چیزی نمیشه حالا ! و در نهایت دوباره همه چیز به آینده موکول می شود!! 

جالب است که همان سیستم ذهنی که باعث می شود اول سال به خود قول های آنچنانی بدهیم ( آینده ی پر ظرفیت ) ، همان هم باعث می شود که وقتمان را تلف کنیم ( آینده ی پر ظرفیت )!!

چگونه به بیهوده گذرانی خاتمه دهیم؟ ( به طور علمی!)

راه حل اولیه این است که با نیازهای فطری و آنی لذت جویانه خود مقابله کنید. در کتاب «آنچه ثابت می کند شما باهوش نیستید» ، دیوید مکرنی در مورد راه های مقابله با اتلاف وقت می گوید: «در کشمکش بین بایستن و خواستن برخی مردم به نکته ای اساسی دست یافته اند، خواستن هرگز کوتاه نمی آید! اتلاف وقت تماماً زمانی است که ما خواستن برا بایستن مقدم می داریم زیرا وقتی وسوسه می شویم برنامه ای برای آن زمان ها نداریم. شما حقیقتاً در پیش بینی وضعیت روحی آینده ی خود ناتوان هستید. علاوه بر این، شما در انتخاب حالا و بعد هم ناتوانید.» این میزان فهم از ناتوانی ما انسان ها در مقابله با اتلاف وقت بسیار مفید است. 

در یک مطالعه ی صورت گرفته در سال 2002 توسط دان آریلی و کلاوس ورتنبروخ به دانش آموزان سه کلاس سه تکلیف داده شد تا در مدت 3 هفته انجامش دهند. کلاس آ باید هر سه مقاله را در پایان هفته سوم باهم تحویل می داد ، کلاس ب می توانست 3 زمان معین برای تحویل هر یک از مقاله ها معلوم می کرد ولی زمان ها پس از تعیین دیگر قابل تغییر نبودند. کلاس د باید پایان هر هفته یک مقاله تحویل می داد. در نهایت معلوم شد کلاس د بهترین عملکرد را داشته است. بعد از آن کلاس ب دوم شد و کلاس آ ضعیف ترین عملکرد را داشت.

این آزمایش نشان می دهد که اگرچه منطق حکم می کند بیشترین فرصت برای بهترین مقاله داده شود، ولی این در واقع انتخاب خوبی نیست چون عملاً دانش آموزان از تمام وقتشان استفاده نمی کنند.بیشترین دانش آموزان کلاس ب از فواید تقسیم بازه های زمانی یکسان آگاه بودند چرا که می دانستند وقت را هدر می دهند اما نمره ی کلی پایین آمد به دلیل اینکه دانش آموزانی هم بودند که دوست داشتند همه چیز را به دقایق اخر موکول کنند. آنها کسانی بودند که نسبت به اتلاف وقت خودآگاهی نداشتند و با اعتماد به نفس فکر می کردند می توانند وقت خود را تنظیم کنند.

چطور از اتلاف وقت جلوگیری کنیم؟ به دنیا بگو

یکی از راه های پایبند شدن به آنچه قرار است انجام دهید این است که به افراد مختلف بگویید قرار است چه کاری انجام دهید و تا کی انجامش می دهید. ایده ای که پشت این راه نهفته است این است که شما پایبندی خود را حفظ می کنید چون نمی خواهید دیگران به شما بی اعتماد شوند و خجالت زده شوید. البته این به شرطی است که شما روراست باشید چون در نهایت شاید فقط خود شما بفهمید واقعاً چه کرده اید! 

مهارتهای مدیریت زمان : در بازه های زمانی به خود جایزه بدهید

اگر می خواهید از اتلاف وقت جلوگیری کنید ، در واقع باید زمان خود را مدیریت کنید. یکی از روش ها جایزه دادن به خود در فاصله های مشخص است. بسیاری از دانش آموزان این راه را بسیار انگیزه دهنده یافته اند. جایزه می تواند هر چیزی باشد که شما را کمی سرحال بیاورد و نیازی نیست بر خلاف اهداف رژیمیتان باشد! یک لیوان چای، یک انیمیشن 5 دقیقه ای، یا چند دقیقه تلفن زدن به یکی از دوستانتان! 

شاید هم برای نوشتن هر 100 کلمه از مقاله نیاز به دیدن تصویر یک گربه ی ملوس دارید!! (در سایت ریتن کیتن ) یا یک انگیزه ی سیاه تر در سایت نوشتن یا مرگ؟ گذاشتن علامت های کوچک تا وقتی به آن قسمت برسید، و کلی ایده های دیگر برای این جایزه های کوچک وجود دارد.

روش پومودورو

این هم یکی از روش های مدیریت زمان است که 5 اصل اساسی دارد:
1. یک کار را معین کنید.
2. تایمر را روی زمان مشخصی بگذارید. مثلا 25 دقیقه یا زمانی که بتوان در آن کار را انجام داد.
3.تا زمانی که تایمر زنگ بخورد روی کارتان تمرکز کنید (فقط!!)
4.یک استراحت کوتاه به خود بدهید (5  دقیقه)
5.پس از 4 دوره پومودوری که انجام دادید (مثلا 4 تا 25 دقیقه) زمان استراحت را 30 دقیقه افزایش دهید.

پیمان یولیسس : خود را به دکل ببندید

داستان ادیسه را به خاطر دارید؟ در قسمت پیمان یولیسس، ادیسه خود را به یک دکل می بندد چرا که می داند نمی تواند در برابر ترانه ی سیرن مقاومت کند. این داستان به ما نشان می دهد که ما هم می توانیم با شناخت ضعف هایمان و آماده شدن برای رویارویی با آنها خود را به کاری که قرار است انجام دهیم پایبند کنیم. این شناخت از خود گاهی فراشناخت نامیده می شود و هرچه بزرگتر می شویم در آن مهارت بیشتری پیدا می کنیم.

در نهایت، برای اینکه از اتلاف وقت جلوگیری کنیم گاهی باید گام های سختی برداریم، با ضعف های خود روبرو شوید و سعی کنید این حس وسوسه را از خود دور کنید، حالا تایمر را تنظیم کنید، جایزه خود را معلوم کنید و روی کارتان تمرکز کنید و به خودتان و دیگران بگویید که واقعا قصد دارید این کار را انجام دهید...






  • نورا
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان