- ۰ نظر
- ۰۴ دی ۹۹ ، ۱۳:۱۰
باز دوباره کلی اتفاقات افتاده و دیگه پست های مربوط به کار و درس و اینا رو با پله جلو میرم که ببینم چند پله برداشتم در این راه :))
چند روز پیش به استاد رنا پیام دادم و گفتم کارتون چجوریه و دانشجو می پذیرین یا نه. گفت که برا تز نه، ولی دانشجوهایی هستند میان اینجا کار میکنن و تزشونم در کنارش جلو میبرن. گفتم من وضعیتم نامعلومه فعلاً، با اینحال 9 ماه پیش رو دارم که دوست دارم رو این زمینه کار کنم. گفت زیر یکسال نتیجه ای نداره و نمیتونه قبول کنه. منم راستش دیگه اصرار نکردم. گفتم گوربابای خودت و اون آزمایشگاهت :)))) حالا نه که بگم، ولی خب! استادای اینجا همچین کلاس میذارن که ما دانشجو فلان نمی پذیریم و ما قوانین خودمونو داریم و قبل از اینکه قبولت کنن ** کلاس میان که آدم میگه اوه این دیگه کیه، ولی من دیگه بعد از اینهمه مدت میدونم همه ش بلوفه. فقط همه خودشونو از بقیه برتر میبینن، در صورتی که هیچ برتری ای هم ندارن و فقط باعث شده به جای همکاری، همه ش با هم دعوا داشته باشن و دعواهاشونو سر دانشجوها خراب کنن. منم کلاً الان یکی حس کنم میخواد بگه "من بهترم" یواش یواش کلاهمو برمیدارم و در میرم. میدونم اون پشت چه خبره.
البته این از اون مدلیا هم نبود، و بهش هم حق میدم بهرحال با این هزینه ها، کسی رو میخواد که پولش به باد نره، ولی خب وقتی مطمئن نیستم نمیتونم قول الکی بدم دیگه. نمیتونم بگم یه سال میام، وسطش بذارم برم. بنابراین این منتفی شد.
از طرفی، گفته بودم سر زبانم مشکل دارم دیگه، ایمیل دادم به graduate ofiice، گفتم اینجوریه و ازمونا عقب افتاده و چیکار کنم. بعد از چند روز جواب داد گفت که ما نمره زبان میخوایم ازت، ولی با خود پروگرم تماس بگیر، ببین اونا چی میگن. این بستگی به خودشون داره. منم به خودشون ایمیل دادم، و همین نیم ساعت پیش جوابمو داده و نوشته : yes, doulingo is being accepted right now *-* من دیگه مشخصه رو ابرام الان؟
خلاصه هفته ی آتی رو باید حسابی بخونم و تا 29 دسامبر ( یعنی سه شنبه هفته بعد) آزمون بدم که تا 1 ژانویه نتایجش بیاد و بفرستم.
هنوزم راستش ذهنم بهم اجازه نمیده رویاپردازی کنم، چون میدونم حتی اگه قبول شم ویزا یه سد خیلی بزرگه. ولی خب امیدوارم هرچی خیره پیش بیاد.
آقا این پست دو تا قبلی رو همین تازگیا گذاشتم، و الان رفتم دوباره خوندمش دیدم ااا واقعا گره ها گشوده شده :))
اون استاد آمریکاییه بود؟ همون شب دیگه بهم باز ایمیل داد، گفت که واتس اپ بهم پیام بده زنگ بزنم بهت. پیام دادم و یه ده دقیقه ای صحبت کردیم. گفت که اولاً برای PhD اپلای کن، چون آمریکا اصلاً اینجوری نیست که لازم باشه حتما مستر گذرونده باشی، و دکترا هم دیگه فول فانده خیالت راحته. ولی گفت که یه کمیته قبل از اینکه اپلیکیشنا رو برا استادا بفرسته، یه سری مینیمم ها رو بررسی میکنه، من امسال تو کمیته نیستم و نمیدونم این مینیمم ها چی هستن. ولی روزمه تو دیدم، sopتو هم خوندم خیلی خوب نوشته بودی، کارمون تا حدی align هست. من پیشنهاد میکنم اپلای کنی. دیگه یکمم همینجوری صحبت کرد که چرا میخوای اصلا بری خارج، جای دیگه هم اپلای کردی یا نه، بعد گفت نوشته بودی پایتون بلدی چقدر کار کردی، و گفت مثلا دیدت چیه به پروژه دکترا و این حرفا. البته گفت این الان مصاحبه نیست، نمیخوام استرس بگیری، منم صادقانه جواب دادم و به طور کلی دوستانه بود رفتارش و گفت امیدوارم تو مصاحبه ببینمت. و همونشب اپلای کردم و دو میلیون و چهارصد ناقابل هم پول اپ فی شد. امیدوارم حروم نشه پوله!
یه چیزی هم در پرانتز بگم، من موقعی که میخواستم انتخاب رشته کنم، یکی از همکارای بابام گفت که دوست برادرزنش، دخترش بیوتک خونده و الان آمریکاست. بعد دیگه برادرزنش زنگ زده بود به همونا و برامون پرسیده بود که چجوریه و این حرفا. حالا میخوام بگم این استادی که باهاش الان حرف زدم، همون دختره ست. (فهمیدین انشالله؟ :))) فک کنم خیلی بد گفتم!)
فقط تنها مشکلی که الان دارم نمره زبانمه، چون مهلت ارسال تمام مدارک 1 ژانویه ست و من 16 ژانویه تازه آزمونمه. دیگه باز به آفیسشون ایمیل دادم گفتم ایران همه ازمونا لغو شده، میتونم دولینگو بدم؟ یا پذیرش مشروط دارید؟ فعلا جوابمو نداده. این از گره اول!
بیاید اسم اون استادی که بعد از دو هفته جواب ایمیل داده بود و گفته بود بهم واتس اپ پیام بده رو هم بذاریم استاد رنا. خب من هنوز بهش پیام نداده م ولی دیگه امروز پیام میدم، چون حتی بخوام برم هم، باز یکسال اینجا علافم و بهتره یه کاری کنم تو این یه سال.
بعد گره دوم که در کدم افتاده بود و حل نمیشد. کلا پاکش کردم از اول نوشتم و خدایا! باورم نمیشه! نه تنها مشکلم حل شد بلکه به سرعت نور هم میخونه!! بعد یکی از دوستام هست که بهش پیام میدم هر وقت سوال داشته باشم و ازون میپرسم ( چون تنها همکلاسی ایه که در حال حاضر میتونم ازش سوالامو بپرسم و با حوصله هم جوابمو میده). دیشب تو دلم گفتم خدایا چرا همیشه منم که از بقیه سوال میپرسم؟ یه بارم من از اونا بهتر باشم اونا از من بپرسن. بعد دیدم بلافاصله پیام اومد برام، در واقع یه پلات باید رسم میکردیم و من توش مشکل داشتم، قبلا ازش پرسیده بودم، پیام داد گفت پلات من این شده. گفتم اووو کجای کاری تو! مشکلم حل شده پلاتمم خوشگلتر از مال تو شده :)))) دیگه براش توضیح دادم که چیکار کردم. بعد دوباره گفت این کد من خیلیییی کنده، و گفتم منم همین مشکلو داشتم از += استفاده نکن تو کدت ترجیحاً. خلاصه که یه خورده احساس کردم نه بابا منم یه چیزایی بلدم :))))
خلاصه که دم پرودگار گرم. هوامونو داشته باش چونکه تو این روزگار قمر اندر عقرب فقط تو رو داریم.
از ابتدای کرونا تا امروز، دانشگاه تهران 21 استاد خودش رو از دست داده که در این سالها به نظر من کاملاً بی سابقه بوده. هرچند بعضیشون از اساتید پیشکسوت و بازنشسته بودند، باز هم جای تاسف بسیار داره. اسامیشون رو اینجا آوردم که اگه دوست داشتید برای شادی روحشون یه فاتحه بخونید :) و اسمشون رو هم اگه خواستید سرچ کنید که ببینید هر کدومشون چه نقشی داشتند در رشته خودشون.
1. اسماعیل یزدی - دندانپزشکی
2. مسعود سلطانی - مهندسی برق
3. غلامحسین نادری - پزشکی
4. حسین زمردیان - ژئوفیزیک
5. رامز وقار - متالورژی
6. مهدی طالب - علوم اجتماعی
7. مسعود گلزاری - باستان شناسی
8. بدرالزمان قریب - زبان شناسی
9. جمشید جداری عیوضی - جغرافیا
10. طوبی کرمانی - فلسفه
11. سید محسن حبیبی - شهرسازی
12. صادق ملک شهمیرزادی - باستان شناسی
13. غلامعباس توسلی - علوم اجتماعی
14. ابراهیم قاسمی نژاد - زمین شناسی
15. مجید صادق آذر - مهندسی عمران
16. مهدی وصفی مرندی - دامپزشکی
17. جواد اژه ای - روانشناسی
18. اصغر آقامحمدی - پزشکی
19. روح الله عالمی - ادبیات
20. داوود فیرحی - حقوق
21. حمید کهرام - مهندسی علوم دامی (فیزیولوژی)
خب بذارین اخبار رو فهرست وار بگم.
به یه استادی پیام دادم که بیا با هم کار کنیم. یعنی این ترم باهاش یه درسی هم داریم. بعد از دو هفته زنگ زد بهم گفت که یادش رفته بوده. بعد یکم حرف زدیم و من موضوع مد نظرمو گفتم. گفت خوبه برام بفرست مقاله هاشو. ( چون خودش فیلدش ریاضیاتیه، گفت من نمیفهمم چی میگی، فقط یه چیزی بفرست من بفهمم). منم یه پروپوزال-طور براش نوشتم و فرستادم. گفت خیلی خوبه و اینا، ولی مثلا باید ببینیم چقد دیتا داریم، کنترل منفیمون چیه و خلاصه صحبتای تکنیکال. دیگه باز من رفتم چندتا مقاله دیگه خوندم، بهش گفتم اگه بخوایم اینو مقاله کنیم، با کار کامیپوتری صرف نمیشه، باید یه کار ازمایشگاهی هم کنارش بکنیم. گفت پس برو با فلان استادتون هم مشورت کن، ببین چی میگه. من به اون استاده باز پیام دادم و صحبت کردیم، که دیگه منتفی شد. گفت ما که اصلا تجهیزاتشو نداریم و کلا هم مسئله خیلی بنیادیه، تو ایران دنبال کار بنیادی نباش. ولی گفت فلان استاد داره رو یه موضوع مشابه کار میکنه، میخوای با اون یه ارتباط بگیر. من دیگه رفتم چندتا از مقاله هاشو خوندم و دیدم بد هم نیست کاراش، بهش ایمیل دادم چند روز پیش. اینو تا اینجا داشته باشید.
یکی از مزیتای کرونا برا ما این بوده که یه سری استاد مدعو از اقصی نقاط جهان داریم :))) دیروز هم یه استادی از امریکا داشتیم. این تازه سه ماهه که ازمایشگاه خودشو داره و کارش هم مورد علاقه من بود. من بعد از کلاس بهش ایمیل دادم چند تا سوال پرسیدم و گفتم که میدونم ددلاینا رد شده ولی ایا راهی برای پیوستن به ازمایشگاهتون وجود نداره؟ اونم جوابمو داده و گفته که فلان پروگرم مهلتش رد شده، ولی اون یکی دیگه مهلت داره تا فردا!! و استاد محور هم هست. اگه تصمیم گرفتی اپلای کنی بهم بگو که ببینیم مناسب هم هستیم یا نه. منم اپلیکیشن فرم رو پر کردم ( به جز قسمت پرداختش) و بهش ایمیل دادم گفتم که من پر کردم ولی اگه میشه قبل از ددلاین یه صحبتی کنیم در مورد یه سری مسائل.
حالا! اون استاد بالاییه بود گفتم، واستاده جواب نداده نداده، عدل امروز پیام داده که لطفا واتس اپ بهم پیام بده تا بیشتر صحبت کنیم. من دیگه فعلا نادیده ش گرفتم، گفتم اول ببینم این امریکاییه چی میشه، بعد بیام سراغ تو :))) حالا اینم همین الان پیام داد که نه وقت میتینگ گذاشتن ندارم امروز، ولی هر سوالی داشتی بپرس. منم دیگه بحث رو به فاند کشوندم. تا ببینیم چی میشه.
ازونطرف هم کدم گیر داشت هی ارور میداد، اخرش به استاد درسمون پیام دادم گفتم بابا من اینو هرکاری میکنم کار نمیکنه. گفت فلان کارو کن گفتم کرده م ، گفت کدتو بفرست ببینم چیکار کردی. کدمو فرستادم و کلی دعوام کرد گفت این چیه هی ایف ایف فور فور نوشتی، معلومه نمیشه دیباگش کرد. برو تمیزش کن :////
دیگه نمیدونم چیکار کنم . . . خدایا! باز همه چی به هم گره خورده. لطفاً گره های زندگی ما رو آنتتگل کن :))
++ نیاید بگید چرا هی انگلیسیا رو میریزی تو فارسیا، تا آزمون زیانمو نداده م مغزم کار نمیکنه.
دو تا پست قدیمی از میهن بلاگ - احساس میکنم از یه سایت خارجی ترجمه شون کردم اما متاسفانه منبع نذاشتم! و خودمم نمیدونم از کجا اینا رو نوشته م.
1. چه کاری را "حتماً باید" انجام دهید؟
دیروز صبح بر خلاف همیشه نصف شب بیدار بودم و دیدم یه ایمیل اومد برام! اولش اصلا دقت نکردم به عنوانش، بعد باز کردم دیدم نوشته با درخواست شما برای waive کردن اپ فی موافقت شده *-* در واقع یه استادی بود که گفته بود بهم ایمیل بدین اگه صلاحیتشو داشته باشین (؟) براتون اپ فی رو پرداخت میکنم. بعد من فرم اپلایو پر کردم و بهش ایمیل دادم که این رمز و نام کاربریمه، میتونی پرداخت کنی. ( یعنی خودش اینجوری گفته بود). بعد دیگه خوابیدم صبح دیدم ایمیل داده من نمیتونم پرداخت کنم اینجا گزینه پرداخت انلاین نداره و فکر کنم چون دانشجوی ایرانی هستی کلا برا همه ایرانیا ویو میشه خودبخود. من سایت دانشگاه رو چک کردم دیدم بله نوشته برای ایرانیا ویو میشه ولی مهلتش تا 1 دسامبر بوده. یعنی فکر کنید مثلا من اگه مثل همیشه بیدار میشدم اصلا نمیدیدم ایمیلو و مهلتشم رد میشد ( به ساعت اونا).
خلاصهههه! ولی چون حرفی از پذیرش و اینا نزده بود، پرسیدم میتونم اسم شما رو توی sop بیارم؟ گفت آره مشکلی نداره. و امروزو باید بشینم حسابی رو sop کار کنم که معدلم و بکگراند نامرتبطمو بپوشونه.
بعد من یادتونه گفته بودم جایزه ادبی مشهد شرکت کردم؟ برا شعر. (گفته بودم؟). از یه طرف اینستاگرامم رو حذف کرده م که درس بخونم. ولی دوستم که تو بخش روایت نگاری شرکت کرده بود، چند روز پیش گفت اسامی منتخبا اومده و اسمش تو منتخبا هست. منم هی منتظر بودم اسامی شعر هم بیاد گاهی با همین وب میرفتم نگاه میکردم. و دیروز یه اتفاقاتی افتاده بود که حالم خیلی بود. یهو نصف شب همون دوستم پیام داد گفت بیاااااا ببین اسمت هست *-* و فقط خدا میدونه چقد خوشحال شدم. امیدوارم حالا برنده هم بشم :))))
پاسپورتم هم به دستم رسید و دیگه میتونم آزمون دولینگومو بدم.
استادی که گفته بودم سرمون کلاه گذاشته، حالا یه فایل "حفظ اسرار" هم فرستاده که امضا کنیم :/// چه رویی داری تو آخه؟ اول قرارداد ما رو بده، بعد حفظ اسرار بفرست! بعد از طرفی، من به سه تا ریکام نیاز دارم. یکی از کسایی که عمرمو پیششون تلف کردم خب همین بود، که گفته خودت بنویس بده من برات ارسال کنم :)) بعد یه استاد دیگه که بقیه عمرمو پیشش تلف کردم هم بهش ایمیل دادم و جوابمو نمیده :))) یه استاد دیگه ای هم که باهاش کار کردم تازه اومده و هنوز هیئت علمی نیست و ایمیل وابسته به دانشگاه نداره :)))) خدایا لطفا به این مورد هم رسیدگی شود!
عاشق بودن شجاعت میخواست. تو نداشتی. ایستاده بودی پشت تپهها و دست تکان میدادی. اگر به سمت تو میآمدم خوشحال میشدی؛ اما اگر نمیآمدم حاضر نبودی قدمی در این صحرای مینگذاری شده بگذاری. آدم این میدان نبودی.
امروز منتظر شدم، منتظر شدم دست تکان دهی، و با اولین علامت، از دور به تو شلیک کردم. باید از پشت تپهها میرفتی. مرا ببخش که زخمیات کردهام. باور داشته باش، تیر خوردن برایت بهتر از کشته شدن بود.
گفتی من نیتی نداشتهام. فقط دست تکان میدادم. کجای دست تکان دادن برای یک دوست بد است؟
گفتم تو هرگز یک زن نبودهای، و نمیدانی قرار گرفتن در درههایی که هیج دیدی به پشت کوهها ندارد چه حسی دارد. از نظر تو یک دست است، اما از نظر من میتواند یک لشکر باشد.
گفتی سقوط در دره چه؟ درد ندارد؟ تو هم هرگز یک مردنبودهای و نمیدانی نه شنیدن چقدر سخت است.
گفتم زندگی سخت است. و عشق سرباز خط مقدم میطلبد، نه فرمانده پشت خط.
گفتی خب اگر سرباز بشوم چه؟ تیرم نمیکنی؟
خندیدم. گفتم تو که فقط دست تکان میدادی؟
گفتی برای مثال میگویی.
گفتم چرا. زخمیات میکنم چون نمیخواهم کشته شوی.
گفتی ما که غریبه نیستیم؟
گفتم نه. اما به قبل از این هم برنمیگردیم.
پرسیدی چرا ؟
گفتم هردوی ما آسیب پذیرتر شدهایم. حقیقت این است من گلولههای زیادی در خشاب ندارم. و تو، خون زیادی از دست دادهای.
عاشق بودن شجاعت میخواست. منکه فقط رهگذری در درهها بودم، کاش برای دیگران کمی از قلهها پایین بیایی...
بعد از اینکه دیروز بخاطر معدلم نشستم و گریه کردم، حس کردم خب دیگه همینیه که هست. جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت نبود؟ و بالاخره قبول کردم که پلن بی رو هم توی ذهنم فعال کنم؛ موندن برای ارشد. بعد از اینکه یکم فکر کردم و احتمالات رو سنجیدم که اینجا با چه استادی میتونم کار کنم و موضوعمو چجوری میتونم به خوردشون بدم، یکم خیالم راحت شد.
به چند تا دانشگاه در مورد تعویق آیلتس ایمیل دادم و پرسیدم آیا ممکنه نمره رو دیرتر بفرستم یا نه، که همه گفته بودن نه! ولی بیشترشون گفته بودن به جاش میتونی دولینگو امتحان بدی. این شد که دیشب دولینگو رو هم ثبت نام کردم (49 دلار!) البته به یکی از اقوام که کانادا هست گفتم و برام واریز کرد که من از اینجا باز براش پول میریزم( که شد 1300). اینکه قیمتا رو مینویسم میخوام سالها بعد یادم بمونه و بتونم باهاش نرخ تورمو محاسبه کنم :))))
این ماه حسابی خانواده تحت فشار قرار گرفتن با این خرجا. و اگه از استادی جواب نگیرم هیچ دانشگاهی اپلای نمیکنم، جز اونایی که اپلیکیشن فی نمیخوان. چون واقعیت اینه که رشته من برا اونچیزی که میخوام نامرتبطه و میدونم کلی متقاضی خوب با معدل بالا و پیش زمینه عالی پشت درن، اونوقت چرا باید ریسک کنن و منو انتخاب کنن؟
هرچی بزرگتر میشم نگرانیا بیشتر میشن. حالا باید به فکر مقاله هم باشم. فارغ از اینکه برم یا نرم باید تا سال بعد یه مقاله سابمیت کرده باشم و این یعنی باید الان شروع کنم. چند تا استاد محتمل در نظر دارم و امروز به یکیشون ایمیل دادم که در مورد موضوع با هم صحبت کنیم. استادیه که همین ترم باهاش درس داریم و بهم گفته توی اسکایپ میتونیم صحبت کنیم.
یکم آروم ترم و یکم خیالم راحت تره. دیروز استخاره کردم (البته فک کنم به اینکار نمیگن استخاره ) و این آیه دلمو روشن کرد :
(موسی خطاب به خدا ) : رب انی لما انزلت الیّ من خیر فقیر ، پروردگارا من به هر خیری که تو بر من بفرستی نیازمندم
خدایا، منم همینی موسی سفارش داد :))))