بنفشه نوشته بود دوستی دارد که به خداحافظ گاری کوپر تفال میزند. من نه آنکه اعتقاد چندانی به فال گرفتن داشته باشم، ولی باید اعتراف کنم من به فرهنگ لغت تفال میزنم. به کلمات درود میفرستم، به "راستی" قسمشان میدهم و از آنان طلب خیر میکنم.
برای نوشتن یک فرهنگ لغت زحمت خیلی زیادی کشیده شده. اگر کتابی باشد که روح نگارنده در آن حسابی غوطه خورده باشد، گمانم باید همین فرهنگ لغات باشد. که نویسنده به هر واژهای رسیده در آن تفحص کرده و به آن اندیشیده و بخشی از وجودش را به آن پیوند زده است. مگر وجود انسان چیزی جز مجموعهی کلمات است؟
البته تفسیر فال تنها از عهدهی خیال برمیآید. که الحمدلله در خیالبافی چیزی کم ندارم. لذا این تفال به دیکشنری شاید برای همه کارگر نیفتد. یادم است چلهی ۹۸ بود، هماتاقیام نبود و من هم جایی نرفته بودم. اتاق بغلیمان دعوتم کرد بروم آنجا. بعد من گفتم بیایید برایتان فال حافظ بگیرم. و جایتان خالی، این خیالها، یا بهتر بگویم توهمها، تا انجا که دلشان خواست جولان دادند :))) البته حافظ هم یاری کرد و برای یکی از بچهها آنقدر تفسیر جالبی در آمد که زنگ زد به دوستش بگوید فالش چه آمده :)) بله خلاصه، هنر فال هنر خیال است.
این روزها فکر میکردم چه کتابی را میخواهم فیزیکی با خودم ببرم؟ چند کتاب به ذهنم رسید. فرهنگ معین را دوست دارم ولی سنگین است. امشب ژان پیام داده بود که برایت چه بخرم تا با خودت ببری؟ گفتم یک فرهنگ لغت سبک میخواهم. قرار شده هردومان بگردیم و هر وقت پیدا کردیم برایم بخرد. فعلاً سبکترینشان عمید جیبی بود به وزن نیم کیلو که ناموجود هم بود.
+ اگر خواستید بگویید تا در همین کامنتها برایتان فال معین بگیرم :)
- ۲۰ نظر
- ۰۶ تیر ۰۰ ، ۱۵:۴۵